آقا نيا...

  آقا نيا اينجا كسي در فكرتان نيست

 اينجا كسي دلواپس صاحب زمان نيست

 

 زخم زبان بيچاره كرده عاشقان را

 اينجا كسي با هيئتي ها مهربان نيست

 

 قلب تو را در روز عاشورا شكستند

 شرح بيانش در توان واژگان نيست

 

 هر كس كلاه خويش را چسبيده آقا !

 اينجا كسي در فكر درد ديگران نيست

 

 اينجا يتيمان كودكاني گوشه گيرند

 در سفره هاي بيوه زن ها،قرص نان نيست

 

 گرگان قدرت خون مردم را مكيدند

 اينجا كسي از حمله هاشان در امان نيست

 

 قرآن شده كالاي دست اهل بازار

 هيهات!!!قرآن هم فروشش رايگان نيست

 

 اينجا تمام روضه خوان ها نرخ دارند

 ديگر كسي فكر ثواب و اجر آن نيست

 

 حتي به ديوار اتاق شاعر تو

 ديگر نشان قاب عكس جمكران نيست

 

 فكري كنيد اي تيغ ها،در مُلك ايران

 جايي براي ناكسين نهروان نيست

 

 اين سرزمين از گندمش آوازه دارد

 در خاك ما نيزارهاي خيزران نيست

http://www.up.shadfa.com/images/yoysdk3q5t56xpyzys9f.jpg

خسته شدم، بریده ام آقا، شتاب كن

یا انتخاب كن بخرم، یا جواب كن

 برگشتنم همان و فنا گشتنم همان

 هرچه پل است پشت سر من خراب كن

 چله نشین میكده ی روضه ام كنید

 این غوره های اشك مرا هم شراب كن

 در این بساط، گریه مرا سیر می كند

 آتش بزن، بیا؛ جگرم را كباب كن

 حالا كه خرجِ كربُبلایم به پای توست

 از سهم الأرث مادری خود حساب كن

 محشر وبال گردنتانم  حلال كن!

 دست مرا بگیر و دوباره ثواب كن

 رویم سیاه! روز قیامت به جای من

 بنشین و با خدا؛ تو حساب و كتاب كن

 نام مرا عزیز نیندازی از قلم!؟

لطفی كن و بهشت، حضور و غیاب كن

وحید قاسمی

اشعار امام زمان (عج) انتظار فرج

 

من به عشقت اسیر می میرم

پیش پایت حقیر می میرم

چون نهالم اگر نباری تو

به خدا در کویر می میرم

مهر تو روشنی به دل بخشید

گر که روشن ضمیر می میرم

چون که مسکین آستان توام

وقت مُردن امیر می میرم

دوست دارم که با تو باشم من

گر جوان یا که پیر می میرم

از رهت پا نمی کشم هرگز

تا که در این مسیر می میرم

بس که شرمنده ام ز افعالم

پیش تو سر بزیر می میرم

دم مُردن اگر تو را بینم

چقدر دلپذیر می میرم

لحظه ای بعد دیدن رویت

گر بمیرم چه دیر می میرم

به ولای تو می خورم سوگند

گر بگوئی بمیر می میرم

در ره عشق تو «وفائی» گفت

من به عشقت اسیرمی میرم

سیدهاشم وفایی

 

دردم مداوا می کنی مثل همیشه

عقده ز دل وا می کنی مثل همیشه

آیینه زیبا می شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا می کنی مثل همیشه

دروازه لطف و کرم را می گشائی

وقتی که لب وا می کنی مثل همیشه

از گوشه چشمت کرم می ریزد آقا

از بس که غوغا می کنی مثل همیشه

پرونده اعمال ما گرچه سیاه است

می دانم امضا می کنی مثل همیشه

دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی

کار مسیحا می کنی مثل همیشه

بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق

امروز و فردا می کنی مثل همیشه

تو مثل بابایت علی غمهای خود را

با چاه نجوا می کنی مثل همیشه

تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی

با ما مدارا می کنی مثل همیشه

شب های جمعه کربلا همراه مادر

تو روضه بر پا می کنی مثل همیشه

سید مجتبی شجاع

 

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم

من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم

راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصرٌی ست که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

علی اکبر لطیفیان

 

آقا بنگر سوختن یک دله ها را

سر برده فراق تو دگر حوصله ها را

ما گم شده ی بادیه ی داغ فراقیم

در پای طلب ها بنگر آبله ها را

ما بی تو که رنگی ز خوشی هیچ ندیدیم

مشکل گذراندیم همه مرحله ها را

تا کی بنشینیم به امّید رهایی؟!

وا کن دگر از گردن ما سلسله ها را

آقا به خدا یک نظر لطف تو کافی است

تا از سر ما کم بکنی مشغله ها را

هر روز به همراه تمامیِ فرایض

خواندیم به امّید فرج نافله ها را

آیا رسد آن روز که روی تو ببینم؟

وقتش نشده بشنوم آقا «بله» ها را؟

سخت است بدون تو گذشتن ز پل نفس

مخصوصاً اگر کاشته باشد تله ها را

جنگ است میان من و شیطان درونم

برگرد و به پایان ببر این غائله ها را

آوارگی و خونِ دل و بغضِ شکسته

گفتیم برای تو تمام گله ها را

بالی بده ما را که به سوی تو بیاییم

یعنی که بیا کم بکن این فاصله ها را

کی؟ کِی؟ وَ کجا؟ خون به دل مادرتان کرد

پاسخ بده بر ما همه ی مسأله ها را

محمد فردوسی

 

 

بخوان دعای فرج را که یار برگردد

بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد

بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی

حدیث غیبت یار تو مختصر گردد

بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب

وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد

بخوان دعای فرج را کنار پردۀ اشک

که دانه دانۀ اشکت دُر و گوهر گردد

بخوان دعای فرج را که یار می آید

اگر دلت ز رَهِ اشتباه برگردد

بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن

که دست لطف خدا با تو همسفر گردد

بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد

اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد

بخوان دعای فرج را که حل مشکل هاست

اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد

بخوان دعای فرج را، ولی بدون عمل

گمان مکن که دعای تو کارگر گردد

بخوان دعای فرج را خدا کند آید

که روضه خوان غریبی و میخ در گردد

دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت

بخوان دعای فرج را که یار برگردد

سیدمجتبی شجاع

 

دلم به وسعت دنیا گرفته آقاجان!

از این زمانه از این جا گرفته آقاجان!

بیا دوای غم و غصه ها تویی مولا

برای توست که دل ها گرفته آقاجان!

میان خشکی این شهر مانده ام عمری

دلم بهانۀ دریا گرفته آقاجان!

کجا جزیرۀ خضراست من نمی دانم

دلم برای همان جا گرفته آقاجان!

هزار سال نگاه شکستۀ زهرا

برای توست که احیا گرفته آقاجان!

از آن زمان که نبودی دلم به نامت بود

عجیب نیست که حالا گرفته آقاجان!

هزار سال گذشته هنوز پنهانی

غریب مانده ام آقا خودت که می دانی ...

محمد ناصری

مدینه، مکه، نجف، کاظمین، کرب‌و‌بلایی

عزیز مصر ولایت! ولی عصر! کجایی؟

صفا و مروه و حجر و حطیم و کعبه و زمزم

تمام، دیده به ره دوختند تا تو بیایی

گهی به سامره گاهی کنار مسجد کوفه

گهی برای زیارت کنار قبر رضایی

بیا که پرچم خون خداست چشم ‌به‌راهت

بیا که منتقم خون سیدالشهدایی

خدا کند به حرم با دو چشم خویش ببینم

که بین حجر و حجر رخ به حاجیان بنمایی

رسد ندای انا المهدی‌ات ز کعبه به عالم

از این ندا همه را جان دهی و دل بربایی

سپاه بدر و سپاه تو هم عدد بود آری

تو در مقام و جلال و شرف، رسول خدایی

ز چشم خود گله دارم نه از تو ای گل نرگس

که با منی همه جا و نبینمت به کجایی

پیمبر است به شهر مدینه چشم‌به ‌راهت

که اشک ریزی و بر انتقام فاطمه آیی

دعای شیعه همین ذکر «میثم» است که گوید

عزیز فاطمه! مولا! بیا تو صاحب مایی

سازگار

 

تو ای تجلی عصمت! ظهور خواهی کرد

به جام لاله شراب طهور خواهی کرد

به یک اشارۀ ابرو، به یک کرشمۀ چشم

تو آب و آیینه را غرق نور خواهی کرد

تو قلب سوته دلان را به هم کنی نزدیک

به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد

دلم شکیب ندارد ولی یقین دارم

تو سنگ را به نگاهی صبور خواهی کرد

صفای خیمۀ سبزت کجا؟!‍بهشت کجا؟!

بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد

نشسته منتظر رجعتت ستارۀ صبح

قسم به کعبه که روزی ظهور خواهی کرد

به شوق آن که بیابی تو عطر یاسین را

ز کوچه های مدینه عبور خواهی کرد

محمدجوادغفورزاده (شفق)

  

به یک نگاه تو بیمار می شود دل من

به یک کرشمه گرفتار می شود دل من

برای درک حضور تو ای گل نرگس

همیشه راهی گلزار می شود دل من

به شوق دیدن روی تو صبح آدینه

رفیق دیدۀ بیدار می شود دل من

چه اشتیاق عجیبی چه حالتی دارد

سحر که منتظر یار می شود دل من

بیا که از غم هجر تو یا اباصالح!

اسیر غصه ی بسیار می شود دل من

سرور دل به ظهور تو بستگی دارد

بیا که بی تو عزادار می شود دل من

غروب جمعه که دل ها همیشه می گیرد

ز هر چه غیر تو بیزار می شود دل من

به یاد غربت یاس علی که می گریم

قسم به لاله سبکبار می شود دل من

قسم به چشم پر اشک حسن در آن کوچه

که خون ز قصۀ مسمار می شود دل من

حدیث هیزم و در، چون به خاطرم آید

شبیه چشم تو خون بار می شود دل من

مگر به گریه کنم عقده های دل خالی

و گر نه خسته ز گفتار می شود دل من

 سیدمجتبی شجاع

 

با آن که روضه خوانم و می خوانم از شما

فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما

یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام

باید ز شرم چهره بپوشانم از شما

می ترسم از رسیدن آن جمعه ای که من

جای سلام روی بگردانم از شما

رویی نمانده است به چشمت نظر کنم

پس بی دلیل نیست گریزانم از شما

من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد

با انتظارهای فراوانم از شما

من نان به نرخ نام تو خورده ام حلال کن

محض رضای ذائقه می خوانم از شما

وحید قاسمی

 

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟

شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین

بی تو چه زود می گذرد هفته های ما

در این فراق تا که ببینی چه می کشیم

بگذار چشم های خودت را به جای ما

موعود خانواده! کی از راه می رسی؟

کی مستجاب می شود "آقا بیای ما"؟

کی می شود بیایی و از پشت ابرها

خورشید های تازه بیاری برای ما

آقا اگر نیایی و بالی نیاوری

از دست می رود سفر کربلای ما

علی اکبر لطیفیان

 

هنوز حال و هوایی كه داشتم دارم

به سینه سوز و نوایی كه داشتم دارم

برای درک حضور تو ای گل نرگس!

هنوز سعی و صفایی كه داشتم دارم

به سمت خیمه ی سبزت نماز می خوانم

هنوز قبله نمایی كه داشتم دارم

خدا کند که بگویی به پیش تو آقا

هنوز قدر و بهایی كه داشتم دارم

دوای درد دل من امید وصلت بود

به درد خویش دوایی كه داشتم دارم

میان روضه ی جدت خدا را شکر

هنوز حال بکایی كه داشتم دارم

سیدمجتبی شجاع

 

رسیده‌ام به چه جایی... کسی چه می‌داند

رفـیــق گـریـه کجایی؟ کـسی چـه میدانــد

میـان مـایی و با مـا غـریبهای ...افسوس

چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه میداند

تـمـام روز و شبـت را همـیشه تنهایی

«اسیر ثانیه‌هایی» کسی چه می‌داند

بـرای مـردم شهـری کـه با تو بد کردند

چگونه گرم دعایی؟ کسی چه میداند

تـو خـود بـرای ظـهـورت مـصـمـّـمی اما

نمی‌شود که بیایی کسی چه می‌داند

کـسی اگر چه نداند خدا که میداند

فقط معطل مایی کسی چه میداند

اگـر صحـابـه نباشد فـرج که زوری نیست...

تو جمعه جمعه می‌آیی کسی چه میداند

کاظم بهمنی

دل از نگاه تو مسرور می شود برگرد

غم زمانه ز دل دور می شود برگرد

چمن شود طرب انگیز با شکفتن تو

حریم کعبه پر از نور می شود برگرد

کرم نمای و به همراه آن مسیح نفس

که در رکاب تو مامور می شود برگرد

به آفتاب جمالت قسم که ماه فلک

به خاک بوس تو مجبور می شود برگرد

دوباره آبروی آب باز می گردد

دوباره آینه مسرور می گردد برگرد

کویر تشنه مبدل به باغ خواهد شد

و نخلها شجر طور می شود برگرد

برادری و عدالت صفا و یک رنگی

پس از ظهور تو مقدر می شود برگرد

محمد جواد غفورزاده (شفق)

دل شده شیدای تو یابن الحسن

غرق تمنای تو یابن الحسن

وجه خداوند تجلی کند

از رخ زیبای تو یابن الحسن

یوسف اگر روی تو بیند شود

محو تماشای تو یابن الحسن

سیر در آفاق کند هر که شد

خاک کف پای تو یابن الحسن

صد گره وا می شود از کارها

با ید بیضای تو یابن الحسن

بال و پر روح الامین می شود

مِهر و تولای تو یابن الحسن

زنده دل اهل تولا کند

صوت دل آرای تو یابن الحسن

((ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر))

خانه دل جای تو یابن الحسن

کعبۀ مقصودی و بر گوش ما

کی رسد آوای تو یابن الحسن

خوش بود ایام ظهور تو و

رجعت آبای تو یابن الحسن

عشق و صفا، عشق و عدالت شود

درس الفبای تو یابن الحسن

برگ عبور همه در روز حشر

بسته به امضای تو یابن الحسن

برده قرار از دل افلاکیان

گریۀ شب های تو یابن الحسن

کی به شب هجر، سحر می رسد

کی ز وصال تو خبر می رسد

سیدمجتبی شجاع

زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود

گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود

مهر شما به داد تمنای ما رسید

ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود

تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین

از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود

پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت

تا چشم های حضرت یعقوب تر نبود

بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین

صدها درخت بود ولیکن، ثمر نبود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟

ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

 این جشن ها برای تو تشکیل می شود

این اشک ها برای تو تنزیل می شود

رفتی، برای آمدنت گریه می کنم

چشمانمان به آینه تبدیل می شود

بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد

سالی که بی نگاه تو تحویل می شود

ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است

با خطبه های توست که تکمیل می شود

تقویم را ورق بزن و انتخاب کن

این جمعه ها برای تو تعطیل می شود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟

ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

 ای آخرین توسل خورشید بام ها

ای نام تو ادامه ی نام امام ها

می خواستم بخوانمت اما نمی شود

لکنت گرفته اند زبان کلام ها

ما آن سلام اول ادعیه ی توییم

چشم انتظار صبحِ جواب سلام ها

آقا چگونه دست توسل نیاوریم

وقتی گدا به چشم تو دارد مقام ها!

از جا نماز رو به خدا و بهشتی ات

عطری بیاورید برای مشام ها

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟

ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

 آقا بیا که میوه ی ما کال می شود

جبریل مان بدون پر و بال می شود

در آسمان و در شب شعر خدا هنوز

قافیه های چشم تو دنبال می شود

یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند

وقتی کنار پنجره جنجال می شود

روز ظهور نوبت پرواز می رسد

روز ظهور بال همه بال می شود

بیش از تمام بال و پر یا کریم ها

دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟

ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟

علی اکبرلطیفیان

نوشته اند دلم را برای خون جگری

بدون گریه زمانه نمی شود سپری

نیازمندِ تکامل، به گریه محتاج است

درخت آب ندیده نمی دهد ثمری

دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست

توسل سحری و عنایت سحری

هزار نافله خواندن چه فایده دارد

اگر نداشته باشد به عاشقان نظری

به هر دری که زدم باز پشت در ماندم

بس است در زدن من، بس است در به دری

برای بنده خریدن بیا سر بازار

چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری

بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد

چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری

همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه

اگر چه نام مرا در نوافلت نبری

خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد

دعای من به خودم هم نمی کند اثری

یگانه منتقم خون کربلا برگرد

قسم به عمۀ مظلومه ات بیا برگرد

علی اکبرلطیفیان

در حسرت یک نگاه تا کی؟

چشمم به در و به راه تا کی؟

از هجر تو دل غمین و تنها

باشم من بی پناه تا کی؟

سازم به غم فراق تا چند

روزم چو شب سیاه تا کی؟

ای هادی راه ما کجایی

افتادن ما به چاه تا کی؟

ای وجه خدا رخی عیان کن

تشبیه رخت به ماه تا کی؟

از دوری و از غم تو ای عشق

از سینه کشیدن آه تا کی؟

در پنجه غم اسیر باشم

یک ماه دگر دو ماه تا کی؟

سازم به فراق یا دهم جان

ماندن سر این دو راه تا کی؟

 سیدمجتبی شجاع

 

آقا دلم گرفته کجایی بیا بیا

ای آخرین امید دل اولیا بیا

در این همه مناسبتِ ما کدام روز

روز ظهور توست به تقویم ما بیا

از آخرین پیام تو بگذشته قرن ها

امسال را چه نامگذاری شما، بیا

آخر کدام راه به شهر تو می رسد؟

گم کرده ایم راه وصال تو را بیا

اخبار را همیشه شنیدیم و هیچ کس

بر ما نگفت یک خبر از آشنا بیا

دنیا نیاز عدل تو را داد می زند

دیگر بس است قصه ی شاه و گدا بیا

کمیاب گشته عاشق و نایاب گشته عشق

میخانه ها خراب شده ساقیا بیا

"از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان"

مولا به حق فاطمه بنت الهدی بیا

مجیدخضرایی

 

افـسـوس کـه عـمـرى پـى اغیار دویدیم

از یـار بـمـانـدیـم و بـه مـقصـد نرسیدیم

سـرمـایـه ز کـف رفـت و تـجـارت ننمودیم

جـز حـسـرت و انـدوه مـتـاعى نـخریدیم

پـس سعـى نمودیم که ببینیم رخ دوست

جـان هـا بـه لـب آمـد، رخ دلـدار نـدیـدیم

مـا تـشـنـه لــب انـدر لــب دریـا مـتـحـیــّر

آبـى بـه جـز از خـون دل خـود نـچشیدیم

اى بـستـه بـه زنـجیر تو دل هـاى مـحبـّان

رحمى که در این بادیه بس رنج کشیدیم

چـنـدان کـه به یاد تو شب و روز نشستیم

از شـام فـراقـت چـو سـحـرگـه نـدیـدیم

اى حـجّـت حـقّ پـرده ز رخـسـار بـرافـکـن

کـز هـجـر تـو مـا پـیـرهـن صـبـر دریـدیـم

ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه

در راه تـو از غـیـر خـیـال تــو رهــیــدیــم

اى دست خـدا دست بـرآور کـه ز دشـمن

بـس ظلم بدیدیم و بسى طعنه شنیدیم

شمشیر کَجَت، راست کند قـامت دیـن را

هـم قـامـت مـا را کـه ز هـجر تو خمیدیم

 

افـسـوس کـه عـمـرى پـى اغیار دویدیم

از یـار بـمـانـدیـم و بـه مـقصـد نرسیدیم

سـرمـایـه ز کـف رفـت و تـجـارت ننمودیم

جـز حـسـرت و انـدوه مـتـاعى نـخریدیم

پـس سعـى نمودیم که ببینیم رخ دوست

جـان هـا بـه لـب آمـد، رخ دلـدار نـدیـدیم

مـا تـشـنـه لــب انـدر لــب دریـا مـتـحـیــّر

آبـى بـه جـز از خـون دل خـود نـچشیدیم

اى بـستـه بـه زنـجیر تو دل هـاى مـحبـّان

رحمى که در این بادیه بس رنج کشیدیم

چـنـدان کـه به یاد تو شب و روز نشستیم

از شـام فـراقـت چـو سـحـرگـه نـدیـدیم

اى حـجّـت حـقّ پـرده ز رخـسـار بـرافـکـن

کـز هـجـر تـو مـا پـیـرهـن صـبـر دریـدیـم

ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه

در راه تـو از غـیـر خـیـال تــو رهــیــدیــم

اى دست خـدا دست بـرآور کـه ز دشـمن

بـس ظلم بدیدیم و بسى طعنه شنیدیم

شمشیر کَجَت، راست کند قـامت دیـن را

هـم قـامـت مـا را کـه ز هـجر تو خمیدیم

میرزای نوغانی خراسانی

 

چه شود به چهره ی زرد من، نظری ز بهر خدا کنی

که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی

تو شهی و کشور جان ترا، تو مهی و جان جهان ترا

ز ره کرم چه زیان ترا، که نظر به حال گدا کنی

ز تو گر تفقد و گر ستم، بُوَد آن عنایت و این کرم

همه از تو خوش بُوَد ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی

همه جا کشی می لاله گون، ز ایاغ مدعیان دون

شکنی پیاله ی ما، که خون به دل شکسته ی ما کنی

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم ومن غمین

همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی

تو که"هاتف" از برش این زمان، روی از ملامت بی کران

قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی؟

هاتف اصفهانی

امام زمان(عج)-مناجات

 

چه وقت ها كه برایت دعا نكرده دلم

 چه نذرها كه برای شما نكرده دلم

 چقدر نام مرا در نوافلت بردی

 ولی به هیچ كدام اعتنا نكرده دلم

 عجیب نیست دلم را گناه پرُ كرده است

 دری به سمت مناجات وا نكرده دلم

 مسافر سحر جاده های سجاده

 بگیر دست مرا تا خدا نکرده دلم

 نیفتد از قلم رو به آسمانی ها

 به جرم كفشِ سلوكی كه پا نكرده دلم

 درست یاد ندارم كه چندمین روز است

 كه حقِ چشم خودم را ادا نكرده دلم

&&&&&&&&&&&&&


گره زلف تو در خواب گرفتارم کرد
زلف آشفته ات آشفته و بیدارم کرد

در شب زلف تو مشغول عبادت بودم
عسل لعل لبت طالب افطارم کرد

عذر می خواهم از این لحن طلبکارانه
خنده های شکر آمیز بدهکارم کرد

تیرهای مژه ات خرج سپاهیست ولی
تیر از چله برون نامده ناکارم کرد

نقطه خال لبت نقطه بسم الله است
قل هو الله چنین محرم اسرارم کرد

امیرحسین الفت

داني که انتظار تو با ما چه مي‌کند؟

داني که انتظار تو با ما چه مي‌کند؟

توفان ببين به پهنه دريا چه مي‌کند

آشفته ام چو موج به درياي زندگي

آشفتگي ببين به دل ما، چه مي‌کند

يکدم بپرس اين همه غم اين همه بلا

در خاطر شکسته زغم ها چه مي‌کند

دور از بهار روي تو بي‌برگ مانده‌ام

بي برگ و بار مانده به دنيا چه مي‌کند؟

بنشين ز راه لطف دمي در کنار دل

آخر بپرس اين دل تنها چه ميکند

طاووس کبریایی، ای هدیه خدایی

تو دیدینی‎ترینی، ای دیدنی کجایی؟

هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت

خشکیده یاس عالم در حسرت جدایی

ای آسمان اول، ای سایبان آخر

ای چشم چشمه عشق، رحمی به بینوایی

آرام‎تر که من هم با کودکان بیایم

پایی نمانده دیگر، جز دست بر دعایی

سخت است بی تو بودن، سخت است بی تو ماندن

سخت است بی تو بی تو، بی یار آشنایی

آسان نمی‎توان رفت از خوان رحمت تو

بگذار تا بمانم در زیر گرد پایی

امید ناامیدان، مهدی سرت سلامت

سنگ است قلب بی تو، ننگ است بی وفایی

امام زمان(عج)-مناجات


هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم

من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم

راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصرٌی ست که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

********

عیب از کجاست؟ غیبت او بی‌دلیل نیست

چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخیل نیست

ما فرع خاک پای تو هستیم ـ ای حبیب! -

خاکی که سر به سجده نیارد، اصیل نیست

باید میان کوره بسوزد که گُل کند

دل تا میان شعله نیفتد، خلیل نیست

جایی که جای پای عروج محمّد است

راهی برای پر زدن جبرئیل نیست

بعد از دو نیم کردن دل، پا بر آن گذار

این سینه کمتر از وسط رود نیل نیست

اي منجي رهايي دين خدا بيا


اي منجي رهايي دين خدا بيا *** جبران دردهاي دل هل اتي بيا

اي آخرين سلام مظلوم اهل بيت ***  آقا تو را به آبروي مصطفي بيا

از چاه هاي كوفه چه داري خبر بگو ***  اي با خبر به درد دل مرتضي بيا

ام الائمه جوان منتظر تو راست *** اي محتواي مصحف زهرا بيا

از غربت غريب مدينه به ما بگو *** اي آشناي زخم دل مجتبي بيا

سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست *** اي منتقم خامس آل عبا بيا

احياگر صحيفه سجاديه تويي *** اي شرح حال واقعه نينوا بيا

بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم *** اي ميزبان هيئت صحن مِنا بيا

شيخ الائمه گفت كه خدمتگذار توست *** اي مقتداي صادق آل عبا بيا

باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است *** از چاه گفت يوسف زهرا تو را، بيا

تو نور چشم عالم آل محمدي *** سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا

از كودكي جواد الائمه به ياد تو *** آقا قسم به گريه ابن الرضا بيا

تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند *** ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا

حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت *** اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا

سرداب سامرا،  ز سحر تا سحر بسوز *** سر داده ايم سلام صباح و مساء بيا

حالا قسم به درد اسيري عمه ات *** با ذوالفقار حضرت مولا بيا

چه میشود که برای شما گــدا باشم                  

 

چه میشود که برای شما گــدا باشم                  خدا کند که بیـایی و خـاک  پــا باشم

خدا کند که سر و جان  من شود قابل                    برای لحـظه مـوعـود،من فــدا باشم

خوشا به حال کسی که دعا کنی بر او                   چه میشود ، کـه من هم در آن دعا باشم

ز بس که یاد شما را ز خاطرم بُـردم                    بعـیـد  دیـده ام آخر به دل رضا باشم

تمـام اشک و دعایم بگیـر نادیــده                       دعـای من همه هیچ است و بی وفا باشم

خدا نیاورد آن روز همچو کوفی هـا                      به لـب بیـا گل زهـرا به دل نَـیا باشم

شما خودت،دعا کن فرج شود نزدیک                دمی که از تـو کنم یاد ، در ریــا باشم

خلاصه عاشقت هستم اگرچه هرچه بَدم               نظـر نمـا  کـه عزیـز  دل شـما باشم

شما بیـا و نجاتم بـده از این عصیـان                   که در نگـاه  و  دو چشم شمـا سَوا باشم

اگـر  بـرای دل مـن دعا کنید آقـا                       یقین کـه پادشه ِ ارض و  در سمـا باشم

برای معصیتم گریه هـا دگـر مکنیـد                    که عهـد بسته ام آقا که بـا خـدا باشم

خدا کند کـه  ببیـنم جمالتـان آقـا                          در آن زمـان  کـه زائر بـه کربلا باشم

دعا کنید  که محسن به جِـد شـود محسن            که نام ، نامِ نکـو و جـز ایـن چـرا باشم

جانم به لب رسیده جوابم نمی دهی

جانم به لب رسیده جوابم نمی دهی

از جام وصل خویش شرابم نمی دهی

داغ از حرارت جگرم ناله میکند

میشوزم از فراق و تو آبم نمیدهی

از نرگس دو چشم تو بیمارم ای طبیب

یک نسخه بهر حال خرابم نمی دهی

من طفل نو رسم بدبستان معرفت

آموزگار عشق کتابم نمی دهی

آه دل شکسته ی من ذکر نام توست

پاسخ به آه قلب کبابم نمی دهی

شبها بیاد روی تو در خواب میروم

تصویر روی خویش بخوابم نمی دهی

« اللهم عجل لولیک الفرج »

« ارسالی : وحید درویش »

با اینکه روضه خوانم و می خوانم از شما

فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما

یا ایها العزیز ، ذلیل معاصی ام

باید ز شرم چهره بپوشانم از شما

می ترسم از رسیدن آن جمعه ای که من

قبل از سلام ، روی بگردانم از شما

رویی نمانده است به چشمت نظر نظر کنم

پس بی دلیل نیست گریزانم از شما

من اصل انتظار تو زا برده ام ز یاد

با انتظارهای فراوانم از شما

من نان به نرخ نام تو خورده ام ، حلال کن

محض رضای ذائقه میخوانم از شما

« اللهم عجل لولیک الفرج »

 « وحید قاسمی »

بیمار چشم یار طبیب دو عالم است

در هر دمش کرامت عیسی بن مریم است

آن کو گدای گوشه نشین شد به کوی دوست

بالله قسم که سلطنت عالمش کم است

ما پیش هر کسی در دل وا نمی کنیم

در این حریم مُحرم کوی تو مَحرم است

در کوی تو غم دو جهان شادی و بس است

بی تو تمام شادی خلق جهان غم است

نازم به دست و بازو و تیغت ، بزن بکُش

هر زخم تیغ تو به جگر عین مرهم است

ما باغبان گلشن سبز محبتیم

از اشک سرخ ماست ، که این باغ خرم است

دست قضا نهاده از اول به دوش ما

باری که زیر آن کمر آسمان خم است

تا به کی دل را ز هجران تو دلداری دهم

تا به کی با ناله قلب خسته را یاری دهم

تا به کی با اشک سوزان و نوائی سوخته

این دل بیمار شیدا را پرستاری دهم

محرم اسرار من ، راضی نشو نزد کسان

باز گردد عقده ام ، شرح گرفتاری دهم

ای امید نا امیدان مهدی زهرا بیا

تا به عشاق جهان درس فداکاری دهم

بنده ی بی ارزش عاصی مجنون را بخر

تا به کی دل را به عیاران بازاری دهم

« اللهم عجل لولیک الفرج »

« ارسالی : وحید دروش »

« اللهم عجل لولیک الفرج »

جانم به لب رسیده جوابم نمی دهی

از جام وصل خویش شرابم نمی دهی

داغ از حرارت جگرم ناله میکند

میشوزم از فراق و تو آبم نمیدهی

از نرگس دو چشم تو بیمارم ای طبیب

یک نسخه بهر حال خرابم نمی دهی

من طفل نو رسم بدبستان معرفت

آموزگار عشق کتابم نمی دهی

آه دل شکسته ی من ذکر نام توست

پاسخ به آه قلب کبابم نمی دهی

شبها بیاد روی تو در خواب میروم

تصویر روی خویش بخوابم نمی دهی

« اللهم عجل لولیک الفرج »

« ارسالی : وحید درویش »

هر صبح می کنم به ظهورت دعا بیا

ای آشنای خلوت هر آشنا بیا

هر پنجره به روی شما موج می زند

ای روح پر تلاطم دریا بیا بیا

ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه

آقا به حق ناله خیرالنسا بیا

دریاب با تصدقی این مستمند را

ای حضرت کریم ، عزیز خدا بیا

از فرط مصیبت شده ام تحبس الدعا

بنما خودت برای ظهورت دعا بیا

از قتلگاه ناله هل من معین رسد

ای وارث حسین سوی کربلا بیا

طفلان تشنه حسرت عباس می خورند

ای ساقی دوباره آن خیمه ها بیا

همپای گریه تو غزل گریه می کند

زنجیر و سنخ و طبل و کتل گریه می کند

جغرافیای ذهنی یک شاعر حقیر

مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند

از گریه های عالم و آدم که بگذریم

بانویمان نشسته به تل گریه می کند

سر روی نیزه بود و بدن غرق خاک و خون

در روضه حسین ، اجل گریه می کند

با خون وضو گرفته بخواند نماز عشق

ظ ظ حی علی که خیر عمل گریه می کند

مرگ از نگاهشان خوش و شیرین تر از عسل

چشمم از این به بعد عسل گریه می کند

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

دارد خدای عزوجل گریه می کند

 هزار مرتبه جان از تنم ز شوق در آید

کز آن امید سفر کرده باز یک خبر آید

چو شمع سوخته ام در فراق او که هماره

شراره اه ز دل ، سیل اشکم از بصیر آید

موحدین نهر اسید ف از بتان که به کعبه

خروش منتقم خون اهل بین برآید

مه جمال تو را کرده ام همیشه تجسم

اگر به چشم خیالم رخ تو جلوه گر آید

ز احتزار فتادم ، ز انتظار مبادا

که وقت آمدن یار ، عمر من به سر آید

عزیز فاطمه تا کی به گوش منتظرانت

صدای ناله زهرا از آستان در آید؟

امشب اگر نظاره لطفی کند نگار

من از دو غم رها بشوم صبر و انتظار

نخل خزان گرفته ایمان و اعتقاد

فریاد می زند که کجایی بیا بهار

دیگر زهر چه جز تو امیدش بریده است

از بسکه ظلم و جور و جفا دیده روزگار

خاکستر گناه نشسته به روی ما

ای ابر پر سخاوت رحمت به ما ببار

دیگر اسیر هیچ طلسمی نمی شود

آن دل که سحر چشم تو او را کند شکار

کعبه دگر لباس عزایت در آورد

آن جمعه ای که طلعت تو گردد آشکار

می آیی و ز مصحف زهرا یکی یکی

عشاق خود به کشتی رحمت کنی سوار

آن زمان که دست نیازم به سوی توست

دیگر مرا به غیر تو با دیگران چه کار؟

تو می رسی و با نظر آسمانی ات

هر چیز را به جای خودش می دهی قرار

با خون غاصبان فدک پاک می کنی

گرد و غبار آمده بر روی ذوالفقار

برق رکاب و زین براقت چو می دمد

دیگر ز نور سبز تو لایمکن الفرار

با لشکرت ز مکه بیایی و همرهت

از میمنت مسیح و ابوالفضل از یسار

خون خدا طلب کنی از قاتل حسین

از حرمله ز شمر و سنان می کشی دمار

ای قدرت تو هادم ابنیه النفاق

در حسرت وصال تو مولا متی احار؟

این روزها دعای فرج می رسد به گوش

بانگ تظلم است ز هر گوشه و کنار

دعبل خدا کند که در آن روز با شکوه

شرمنده و خجل نشوی از نگاه یار

خزرایی


محسن خدابخشی


دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟

دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟

مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟

اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم

تو آبروی کسی را نمی بری آقا

چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق

و در دقایق عمرم شناوری آقا

همیشه از حرمت بوی مهر می آید

شبیه باغ پر از گل معطری آقا

تمام دفتر شعرم فدای چشمانت

که از تمام غزلهام بهتری آقا

ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند

بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا

در اوج بی کسی ام در خیال من هستی

تویی که یارترین یارو یاوری آقا

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم تاب انتظار ندارم
به احتضار مبدل شد انتظار ظهورت
اجل رسیده دگر تاب احتضار ندارم
ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را
گمان برند گروهی به من که یار ندارم
اگر بهار شود دچار فصل سال برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم
به اشک دیده بیارم مگر به دست دلت را
عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوزدهی جز به آتشت نگدازم
دگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم
به دار عشق تو میثم مگر قرار بگیرد
وگرنه تا به بسم جان بود و قرار ندارم


خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر ما ز مهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظة شیرین که روی تو ببینیم
سر راه تو همچون گدایان بنشینیم
ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را
کجایی  گل زهرا ، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی
برد نغمة حمدت به هر آیه دل از ما
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
به پای گل نرگس بریزید گل یاس
بخوانید حضورش همه روضة عباس
بگویید بگویید ز بی دستی سقا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظة شیرین که در کعبه درآیی
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی
شود دیدة حجاج همه محو تماشا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
همه منتظر هستیم که آیی به مدینه
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه
ز سوز تو مدینه شود محشر کبری
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر
شود تربت زهرا به دیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا

من پسر خون خدا مهدی ام

من پسر خون خدا مهدی ام
طالب خون شهدا مهدی ام
مادر من مادر خون خداست
مادر من ائمه را مقتداست
مادر من امّ ابیها بود
مادر من حضرت زهرا بود
مادر من بهشت احمد بود
روح دو پهلوی محمد بود
مادر من سیدة الانبیاست
دائرة المعارف کبریاست
مادر من اسوه صبر و رضاست
آینه پیمبر و مرتضاست
عصمت حق، همسر حبل المتین
امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین
مادر من روح نماز شب است
حاصلی از تربیتش زینب است
مادر من حسین می پرورد
دامن پاک او حسن آورد
مادر من دست یدالله بود
دست مگو هستِ یدالله بود
مادر من بود و نبود علی ست
مادر من یاس کبود علی ست
مادر من فدایی حیدر است
شاهد او ناله پشت در است
مادر من کیست امید علی ست
مادر اولین شهید علی ست
مادر من چو مرغ بی بال شد
مثل کتاب وحی، پامال شد
حیف از آن نخل که بی برگ شد
اول زندگی جوانمرگ شد
حیف که ناموس خدا را زدند
مادر مظلومه ما را زدند
حیف از آن سینه که در خون نشست
حیف از آن دست که دشمن شکست

امسال هم بدون تو مولا تمام شد

امسال هم بدون تو مولا تمام شد

شادی برای اهل تماشا تمام شد

تنهاکنار سفره تحویل تا به کی؟

صبر و قرار و حوصله ما تمام شد

آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن

در انتظار، طاقت دنیا تمام شد

برگرد با طراوت لبخندهای شوق
 
شور و نشاط در همه دلها تمام شد

برگردپا به پای بهار یتیم‌ها

سهم بهار از گل زیبا تمام شد

مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید

تالحظه‌ای که در دل صحرا تمام شد

هستم به روز وعده خوبان امیدوار

روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد

سال جدید می‌رسد آقا تو هم بیا

تاگفت‌وگو کنیم: تمنا تمام شد

سال جدید کاش بگوییم با همه

سال ظهور یوسف زهرا شروع شد

جمعه یعنی...

جمعه یعنى یك غزل دلواپسى
جمعه یعنى گریه هاى بى كسى
جمعه یعنى روح سبز انتظار
جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار
بى قرار بى قراریهاى آب
جمعه یعنى انتظار آفتاب
جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست
جمعه خود ندبه گر دیدار اوست
جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند
از غم او بیدها مجنون شوند
جمعه یعنى یك كویر بى قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتظار قطره اى باران عشق
تا فرو شوید غم هجران عشق
جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل
هق هق بارانى چنگ غزل
زخمه اى از جنس غم بر تار دل
تا فرو شوید غم هجران دل
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید
عطر ناب گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق
ساده و سبز و صبور مى آید

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است لب تشنه اگر آب نبیند سخت است

ما نوکر وارباب توئی مهدی جان نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
http://mohammad1234.persiangig.com/1_bigharar-070.jpg

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

 می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت 

دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

 بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت

 تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...

 مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

شعرها هم منتظرند! آقا برگرد!

دعا پشت دعا براي آمدنت
گناه پشت گناه براي نيامدنت
دل درگير ميان اين2 انتخاب
کدام آخر؟آمدنت يا نيامدنت؟

*************************

آقا اجازه! اين دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان!

قصدم گلايه نيست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به اين نوشته بگوييد «داستان»

من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کوير
باران بيار و باز بباران از آسمان

اهل بهشت يا که جهنم؟ خودت بگو!
يا زير دستهاي نجيب تو در امان!

آقا اجازه!............................
.......................................!

باشد! صبور مي شوم اما تو لااقل
دستي براي من بده از دورها تکان...

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

دلتنگ توام اما خوب است نمی آیی

یک کوفه فریب و غم،

یک شام پر از محنت

به ادامه مطلب بروید



آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی

یک نیمه ی شعبان را در فکر تو می مانند

از فکر روی فردا، خوب است نمی آیی

یک جمعه فقط ندبه، یک هفته فراموشی

بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ذکر همه ی مردم

بنگر به دل آنها، خوب است نمی آیی

پیش نظر بعضی حاجت بدهی خوبی

اما نه برای ما، خوب است نمی آیی

یک شام سه شنبه را در کوی تو می آیند

اما دلشان اینجا، خوب است نمی آیی

سرداب تو مخروبه، قبر پدرت ویران

شهر تو پر از اعداء، خوب است نمی آیی

با این همه درد و غم، می سوزی و می سازی

ای منتقم زهرا، خوب است نمی آیی

ادامه نوشته

خورشید خانواده زهرا نیامدی

این سال هم گذشت٬تو اما نیامدی                       خورشید خانواده زهرا نیامدی

از جاده همیشه چشم انتظارها                           ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

صبحی کنار جاده تو را منتظر شدم                           اما   غروب   آمد و   آقا نیامدی

از ناز چشمان تو اصلا بعید نیست                            شاید که آمدی٬گذر ما نیامدی

امروزمان که رفت٬چه خاکی به سر کنیم                        آقای من اگر زد و فردا نیامدی؟

فرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم                            تا روبرویمان نشدی٬تا نیامدی

امام زمان(عج)- مناجات سال نو


احساس می کنم که نباشی بهار نیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

معطوف می شود به شما حس واژه ها

آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟

من با سروده های همه شرط بسته ام

بیتی بدون نام شما ماندگار نیست

سین سلام سفره ی تحویل سال نو

معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟

روزی ظهور می کنی و می رسد بهار

اما به ماه و سال و زمان اعتبار نیست

تقویم هم به گفته ام اقرار می کند

سوگند می خورد که نباشی بهار نیست

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها


صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها


چشم های منتظر با اشک های عاشقی

هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها


آفتابا امرکن تا ابرها ‍پنهان شوند

آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها


بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا

بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها


دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها


شعر از: سعید محمدی

رباعیات  امام زمان

در شهر تورا دیدم و نشناختمت

در ذهن همه تو را چه بد ساختمت

با صد گنه بزرگ و کوچک هر روز

آقای عزیز...گریه انداختمت

مهردادقصري فر

****************************

من قدر تو را نه که نمی دانم ، نه

نه فکر کنی ندبه نمی خوانم ، نه

تا آخر راه با تو هستم ، اما

تا پای وسط آمدن جانم ، نه

شاعر؟

****************************

هم مثل پدر دل توآزرده ترین

هم مانده سلام و سخن ات روی زمین

این رسم زمانه است باید اینجا

یا خانه نشین باشی و یا خیمه نشین

مهدی فرجی

********************************

ما خنجری از رو به خیانت بستیم

با خوب و بد زمانه چون همدستیم

پایش برسد مطمئنم آقا جان

از مردم کوفه بی وفاتر هستیم

هدیه ارجمند

*************************

ما لشگري از سلاح روسي داريم

در دوز و کلک رتبه نویسي داريم

هر جمعه که شد بياکه ما منتظريم

اين جمعه فقط نيا عروسي داريم

جليل صفربيگي

***************************

شرمنده كه در خانه ما حالي نيست

از تو ته فنجان كسي فالي نيست

احياناً اگر آمدي و برگشتي

از قبل بدان، جاي شما خالي نيست

شاعر؟

************************

 

عاشق شدن اينجا خود هم آغوشي ست

باهوشي مان نتیجه ی مدهوشي ست

حق داري اگر جواب ما را ندهي

وقتي كه جواب ابلهان خاموشي ست

شاعر؟

****************************

عمریست که از حضور او جا ماندیم

در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما برگردیم

ماییم که در غیبت کبری ماندیم

شاعر؟

************************

هم وعده سر قرار داديم آقا

هم نامه كه بي شمار داديم آقا

گفتيم بيا و خودمان در رفتيم

يك عمر فقط شعار داديم آقا

سجاد حقیقت شناس

***********************

 

يکبار نشد تورا صدايي بکنيم

تعجيل بخواهيم ودعايي بکينم

هرجا که به نفع بود با صوت بلند؛

گفتيم «بيا» تا که ريايي بکنيم

محمد بختیاری

************************

يك سال نيامدي و لبخند زدم

خود را به نبودن تو پيوند زدم

بي عاري و بي خيالي و... مي دانم

يك سال گذشت و من فقط گند زدم

محمد بختیاری

************************

در حال نماز بی وضوییم آقا

با شک ظهور،روبه روییم آقا

گفتیم بیا و در به رویت بستیم

ما اکثرمان دروغگوییم آقا

سجاد حقیقت شناس

**************************

غائب شده، منكر حضورت هستيم

دلباختگان كر و كورت هستيم

ما ملت 72 ميليون نفري

يك يك همه مانع ظهورت هستيم

میلاد یعقوبی

**************************

ایمان به خدا کم است کم...برگردید

جانها به لب آمد از ستم...برگردید

تا جمعه ی وصلتان هزاران دفعه

میمیرم و زنده میشوم...برگردید

عارفه دهقانی

**************************

هم با سخن و اشاره گفتيم دروغ

هم با کمي استعاره گفتيم دروغ

تا آمدنت لحظه شماري داريم

شرمنده اگر دوباره گفتيم دروغ

شجاع

****************************

بر ياري ما سوا دلش خوش باشد

يا بر من و بر شما دلش خوش باشد

نه کوشش و نه دعا و نه تقوايي

آخر به چه چيز ما دلش خوش باشد

شجاع

**************************

خواهي که لبم پر آه باشد باشد

چشمم به در و به راه باشد باشد

خواهي اگر اي عزيز زهرا اين دل

در حسرت يک نگاه باشد باشد

شجاع

**************************

گر سبز شوي بهار را دريابي

شيريني انتظار را دريابي

تعجيل فرج بخواه با هر صلوات

تا دولت وصل يار را دريابي

شفق

***********************

شهر آينه دار مي شود با يک گل

پروانه ی تبار مي شود با يک گل

گفتند نمي شود ولي مي گوييم

يک روز بهار مي شود با يک گل

هادي فردوسي

*************************

شوق تو به باغ جان خواهد داد

عطرتو به گل ها هيجان خواهد داد

فردا که در آفاق بپيچد نورت

تکبير توکعبه را تکان خواهد داد

شفق

**************************

لطف و کرمي، دوباره ، بيشتر آقا

حاجات دلم را بده زودتر آقا

غصه نخور وشبيه ما راحت باش

اين جمعه نشد جمعه ديگر آقا

شجاع

*****************************

هر چند که خسته ايم از اين حال نيا!

شرمنده! اگر ندارد اشکال نيا!

ما خط تمام نامه هامان کوفي است

آقاي گلم زبان من لال نيا!

جليل صفربيگي

****************************

از مزرعه هاي کوچک بعضي ها

برچيده شود مترسک بعضي ها

آقا خودمانيم چه کيفي دارد

وقتي بزني به برجک بعضي ها

جليل صفربيگي

*************************

هر چند که بيمار تو هستيم همه

در حسرت ديدار تو هستيم همه

بين خودمان بماند آقا عمري است

انگار طلب کار تو هستيم همه

جليل صفربيگي

***************************

هر روز به ما اگر که سر هم بزني

بر ريشه ي خواب ما تبر هم بزني

آقا تو که خوب مي شناسي ما را

زنگ در خانه را اگر هم بزني...

جليل صفربيگي

**************************

صد موعظه کن ولي ز تسليم نگو

از خمس و زکات و ضرب و تقسيم نگو

آقا تو بيا ولي فقط با يک شرط...

از آنچه که ما دوست نداريم نگو

جليل صفربيگي

**************************

با يار من و تو را سرو ياري نيست

اين است که ناله،ناله ی کاري نيست

اين ديده ی نا پاک و دل هر جايي

شايسته ی بزم مهمانداري نيست

شفق

******************************

مردم همه دینشان به باد است این جا

دكان فروش دین زیاد است این جا

شرمنده كه كمتر از شما می گوییم

بازار شما كمی كساد است این جا

شجاع

******************************

در هر غم و غصه ای ز جان یادم رفت

از لطف خداوندجهان یادم رفت

پیش همه رفتم و زدم رو اما

از مهدی صاحب الزمان یادم رفت

شجاع

************************

من بی خبر و تو با خبر از حالم

از تیر گنه شكسته باشد  بالم

یك لحظه نمی بری مرا از خاطر

با آن كه دلت خون شده از اعمالم

شجاع

*************************

بر آمدنت جهان تفأل زده است

خورشید دوباره بر زمین پل زده است

برخیز و بیا که در قدومت، حتّی

پاییز به گیسوی خودش گل زده است

زهرا محدّثی خراسانی

************************

تاریخ به حول محورت می گردد

پرواز به دنبال پرت می گردد

خورشیدی و آسمان به تو محتاج است

هر روز زمین دور سرت می گردد

حسنا محمد زاده

***********************

ما مدعیان انتظاریم، زیاد

با آمدنت کار نداریم زیاد

هر روز بیا ولی به غیر از جمعه

چون جمعه امام جمعه داریم زیاد!

عباس صادقی

**************************

مابین خودی ٬غیر خودی٬ جنگ شده

انگار که قلب آدم از سنگ شده

خیلی دلمان گرفته از دوریِ تان

آقا! دلمان برایتان تنگ شده!

پروانه بهزادی

*****************************

موعود خدا مرد خطر می خواهد

آري سفر عشق، جگر می خواهد

ای جمعیت میلیونی عصر ظهور

او سیصد و سیزده نفر می خواهد

محمد حسین ملکیان

******************************

ما مسأله¬‌های اجتهادی داریم

در بحث و جدل كمی زیادی داریم

با این كه تو قطب عالم امكانی

ما چشم به قطب اقتصادی داریم

عباس صادقی

***************************

با چون و چرا چون و چرا می‌ كشنت

مانند تمام اولیا می‌ كشنت

ما از سر تفریح دعا می خوانیم

اینجا خبری نیست نیا می كشنت

عباس صادقی

********************************

امروز نشد! به فكر فردا باشیم

در فكر همان روز مبادا باشیم

هر هفته همیشه جمعه ها تعطیلیم

یكشنبه دوشنبه‌ ای بیا تا باشیم

عباس صادقی

*****************************

هفتاد و دو تا حساب جاری داریم

دفترچه وام یادگاری داریم

ما كارگران، منتظر ماشینیم

این جمعه كمی اضافه كاری داریم

عباس صادقی

***************************

هرچندكه عاشقانتان محدودند

ازصبح درانتظاروصلت بودند

شرمنده ولي حقيقتا بعضي ها

ازاينكه شما نيامدي خشنودند

شجاع

***********************

دلداده وغمخوار نداری ورنه

سرباز فداكارنداري ورنه

مانندعلي  مرتضايي اما

توسيصدو،نه، يار نداري ورنه

شجاع

***************************

شدبسته درهردوجهان ازبس که

خشکيدزمين وآسمان ازبس که

بد نيست اگر کمي خجالت بکشيم

خون شددل صاحب الزمان ازبس که

جليل صفربيگي

****************************

تکيه به وفاي ما نکن آقا جان

گريه تو  براي ما نکن آقا جان

بهر فرجت خودت بيا کاري کن

دل خوش به دعاي ما نکن آقا جان

شجاع

***************************

ماحق توراادانكرديم هنوز

جان درره تو فدانكرديم هنوز

شرمنده كه آخردعامي فهميم

بهرفرجت دعانكرديم هنوز

شجاع

*************************

در محفل  اشقيا نمي آيد او؟

هرجاكه شود ريا نمي آيد او؟

آيا شده ازخودت بپرسي يكبار

در خانه ي ما چرا نمي آيداو؟

شجاع

*************************

ياران فداکار به ظاهر داري

گريه کن حرفه اي وماهرداري

دلخوش نشو با دعاي عهداين قوم

تو قصه ی کوفه را به خاطر داري!؟

عباس صادقي

******************************

دل را به تویادگاردادن خوب است

دردست تواختیاردادن خوب است

ما منتظریم وعاشق ودلدارت

آقاچقدرشعاردادن خوب است

شجاع

************************

من عاشق ومامور به صبرم،یا،نه؟

درفکر شب اول قبرم ،یا، نه؟

چندیست که ازخودم سوالی دارم

من منتظر امام عصرم، یا،نه؟

شجاع

**********************

عمریست به افکارخودم شک دارم

عمریست به رفتارخودم شک دارم

عمریست که عاشقت شدم آقاجان

عمریست به گفتارخودم شک دارم

شجاع

************************

اين مرد که در ره است بايد او را...

مي ترسم اگر سر زده آيد او را...

از هر که سراغ او گرفتم ديدم

در شهر کسي نمي شناسد او را

جليل صفربيگي

*************************

بنویس كه هرچه نامه دادم نرسید

بنویس كه یك نفر به دادم نرسید

بنویس قرار من و او هفته بعد

این جمعه كه هرچه ایستادم نرسید

رستمی

***********************

ازپشت نقابمان عيان كن مارا

آينه ی عبرت جهان كن مارا

اينجاهمه ادعاي ياري داريم

يك جمعه بياوامتحان كن مارا

    

              كاظم بهمني

**************************

دوبیتی

 

تو که درد آشنای اهل دردی

تو که دست کسی را رد نکردی

بگو حالا که دلهامان شکسته ست     

            دلت می آید آیا بر نگردی؟  

   سیدحبیب نظاری

***********************

بیا با هم خدامان را بخوانیم

به حق مادرت زهرا بخوانیم

کنار علقمه این جمعه مولا

به جای ندبه عاشورا بخوانیم

محمد بختیاری

*******************

تمام عمر بي لبخند سخت است

به لبخند خودت سوگند سخت است

براي ديدنت تا جمعه بعد

تحمل مي کنم هر چند سخت است

سیدحبیب نظاری

**************************

دوباره یک کسی مثل همیشه

غمی دارد بسی مثل همیشه

ومیگوید به زیرلب که آقا

به دادم می رسی مثل همیشه

شجاع

***************************

غروم را به غیرت می فروشم

وجودم رابه همت می فروشم

به بازاری که مهدی می خرد دل

دلم را زیرقیمت می فروشم

؟

اول فرج تو  از خدا خواسته اند

گلها همه با اذن تو برخواسته اند

 از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم همه در لحظه تحویل ، بی شک

 اول فرج تو  از خدا خواسته اند

-------------------

خودت گفتی وعده در بهار است

        بهار آمد دلم در انتظار است

بهار هر کسی عید است و نوروز

 بهار عاشقان دیدار یار است

گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است

روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است
گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است
لحظه ها در تپش تاب و تب آمدنش
آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
ای خدا کاش شود سال نوام عید فرج
که نگاهم نگران منتظر آن روز است

به مناسبت پایان سال

امسال هم بدون تو مولا تمام شد                        شادی برای اهل تماشا تمام شد

 تنهاکنار سفره تحویل تا به کی؟                         صبر و قرار و حوصله ما تمام شد

 آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن                          در انتظار، طاقت دنیا تمام شد

      برگرد با طراوت لبخندهای شوق                         شور و نشاط در همه دلها تمام شد

      برگردپا به پای بهار یتیم‌ها                           سهم بهار از گل زیبا تمام شد

مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید                       تالحظه‌ای که در دل صحرا تمام شد

               هستم به روز وعده خوبان امیدوار                       روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد

سال جدید می‌رسد آقا تو هم بیا                         تاگفت‌وگو کنیم: تمنا تمام شد

        سال جدید کاش بگوییم با همه                          سال ظهور یوسف زهرا شروع شد

دلم گرفته دوباره برایتان آقا

دلم گرفته دوباره برایتان آقا

دوباره آمده بر در گدایتان آقا

میان زندگی عالمی تو تنهایی

و خالی است غریبانه جایتان آقا

پر است گوش من از حرفهای این دنیا

و کر شده است برای صدایتان آقا

بیا و سوخته بال مرا شفایی ده

توان بده بپرم در هوایتان آقا

 به غیر شعر ندارم بضاعتی دیگر

تمام قافیه هایم فدایتان آقا

راز خدایی


الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی                      تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید                       سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید                   الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها                     تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن                تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی                       یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی                     تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته                      تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری              به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری                          دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

این جمعه هم گذشت

این جمعه هم گذشت

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت