سرود ولادت حضرت رسول صل الله علیه واله وسلم

یارسول الله یا رسول الله ...یا محمد

ابر شادی  میخونه    هم نوا با آسمونه

جلوه کرده نور ایزد بر روی زمین

شاد شادم امده برما روح الامین

جان جانان یا ختم المرسلین   یامحمد

یا نبی    یا رسول    یا محمد

 اسمون کهکشون پر سروره

قلب ما شیعه ها پرِ شوره

دسته دسته ملک  برا تبریک

چشماشون دستا شون غرق نوره

یا رسول الله یا رسول الله.... یامحمد

........................................

شد مدینه چراغان   شد فلک رسیه بندان

صادق و احمذ امد بحر شیعه ها

شد تجلی جلوه ی ذات کبریا

شور مستی بر جان و دل عاشقا  رخنه کرده

عالمی      صادقی       یا محمد

در طرب شورتب کل هستی

ریشه کن شد دگر بت پرستی

شیعه از یمن تو شد  پدیدار

امـــدی بـــر دلِ ما نشستی

یا رسول الله   یا ابا الزهرا....یا محمد  

   .................................................

عاشقم مست و شیدا     کفترم دور خضرا

تو چه کردی عالم مست یک نیگاهته

شیعه وصل سبزی اون رنگ شالته

تا ازل عالم محو حُسن و خصالته  آره ولا

 معبدی        عابدی         یامحمد

می پرم در حرم  مست و شیدا

دور ان گنــبد ســبــز خضــرا

به عجب صحن و گلدسته هایی

شعبه ای از بهشت به والله

یا رسول الله   یا رسو ل الله ...یا محمد

۱۴۳۴

التماس دعا ایمان غلامی

مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه می باشد


چرا چشمت پر اشک و سینه ات پر آه می باشد
مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه می باشد

مسوزان قلب بابا را چنین ناله مزن زهرا
که شاد از ناله ی تو دشمن گمراه می باشد

علی را کرده ام مأمور صبر و تو کنارش باش
پس از من روزهای بی کسی در راه می باشد

سپر بهر علی شو وقت آتش سوزی خانه
بدان که قتلگاه تو همین درگاه می باشد

همین که می زند زخم زبان بر من به پیش تو
تو را بعد پدر در کوچه سدّ راه می باشد

بلرزاند مرا در قبر تا بر تو زند سیلی
که از مهری که من دارم به تو آگاه می باشد
***احسان محسنی فر***



رفتی یتیمی شد نصیب دختر تو


روزی که قلبم داغ دار مادرم بود

بابادلم خوش بود دستت برسرم بود

بابادلم خوش بود هستی در بر من

هستی همیشه هم پدرهم مادر من

هجده بهار زندگانی ام تو بودی

آری رسول مهربانی ام تو بودی

از ماه و خورشید و ستاره رو گرفتم

من سال ها با بودن تو خو گرفتم

مهمان هر روز سرایم ، نازنینم

باور نمی کردم که داغت را ببینم

من ماندم و یک کوه غم با بی قراری

باور نمی کردم که تنهایم گذاری

سنگ صبور فاطمه ، ای چاره سازم

فکری نکردی باغم وغصه چه سازم

بی مادری کافی نبود ای جان هستی؟

بارفتنت یک باره قلبم را شکستی

رفتی یتیمی شد نصیب دختر تو

مشکی به تن کرد دختر غم پرور تو

ما مدتی بابا عزادار تو بودیم

در حسرت یک بار دیدار تو بودیم

اما نمیدانم چه شد ماتم عوض شد

تو رفتی و دیگر مدینه هم عوض شد

بعد از تو بین عده ای از روی نفرت

بالا گرفت دعوا سر حق خلافت

بعد از تو حال و روز ما زار و حزین شد

بعد از تو دیگر مرتضی خانه نشین شد

روزی چهل بی بند وبار از ره رسیدند

با بی حیایی خانه را آتش کشیدند

گستاخی از روی عداوت حرف بد زد

او بر در خانه رسید و با لگد زد

بین در و دیوار من افتادم آن وقت

در راه دین شش ماهه ام را دادم آن وقت

افتادم و دیدم که پهلویم شکسته

دیدم به سینه میخ داغ در نشسته

دیدم که طفلم بین آتش جیغ میزد

قنفذ به دستم با غلاف تیغ میزد

از شدت درد کمر دیگر نگویم

از کوچه و دست عمر دیگر نگویم

خوردم به دیوار و گرفتم دردشانه

گوشواره ام را مجتبی آورد خانه

بعد از تو سهم مرتضی دربه دری شد

زهرای تو سه ماه و اندی بستری شد