اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
|
|
با سلام
این مداحی که امروز برای شما در اینجا قرار دادم مداحی با موضوع امام زمان (عج) است که بسیار زیبا می باشد .
متن مداحی :
مداحی
ابا صالح التماس دعا
ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
مدینه رفتی به پا بوسه مادرت زهرا یاد ما هم باش
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی
یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل باصفا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه
شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش
ابا صالح یا ابا صالح
**دانلود**
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم
به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم
چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی
نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم
تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق
و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم
دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست
اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم
زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام
به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم
کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق
قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم
خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست
و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم
مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم
نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
***
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت
ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار
تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار
تقویمها نبود تو را ناله میکنند
در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار
تقویم ، بی تو هر چه که باشد قشنگ نیست
فرقی نمیکند چه زمستان و چه بهار
حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند
مرزی نمانده بین جهان ، جبر ، اختیار
دنیا پر است از همه چیزهای شوم
از هر چه اتفاق عبث ، تلخ ، ناگوار
از زندگی به شیوه حیوان ولی مدرن
یعنی که : کار ، پول ، هوس ، کار ، کار ، کار ...
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان
شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت
نشسته ام به امید نگاه مهدی جان
من عاشقم که ببینم جمال تو آیا
بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟
بحق حرمت اجداد خود نما نظری
ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان
خمید پشت من که از بار معصیت شاها
نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان
عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور
طلعت یارم شود روزى نمایان غم مخور
آفتاب روى جانان از افق سر مى کشد
صحنه آفاق گردد نورباران غم مخور
گر که از بیداد «دى»، «آذر» فتد بر جان تو
بشکند بیداد را لطف بهاران غم مخور
شامگاه غم سحر گردد تو بیتابى مکن
شام هجران رفت و آید وصل یاران غم مخور
بانگ شوم جغد نومیدى اگر قلبت فشرد؟
مى رسد بر گوش آواز هزاران غم مخور!
یاس و نومیدى بیفکن، از سر کویش مرو
چنگ زن بر دامن امیدواران غم مخور
جامه عصیان و طغیان دور کن آنگه بیا
تا دهندت جامه پرهیزگاران غم مخور
پیر کنعان را بگو ایام غم پایان گرفت
مى رسد از مصر بوى شهسواران غم مخور
در طریق عشق و مستى بایدت مجنون شدن
چون چنین گشتى برندت سوى یاران غم مخور
از فراق یار غائب «ناصرا» غمگین مباش
عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور!
یا اباصالح المهدی ادرکنا
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدیـــــــنه شد، دلبر نیـــــامد
غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد
همه دلــــــها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پـــــــــــژمرده و زرد
نفسها خـــسته و در دل خموشـند
فغانها بى صدا و پرخروشــــــــند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظــــــلمت
شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت
همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان، نالــــــه و اشــک
برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک
شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار
نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته
همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته
زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب
دمى، رویى زسرور نیست یا رب
به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند
اگر نرگس زهجرت زار زار است
شقایق تا قیامت دغـــــــــدار است
غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیردa
منبع:سایت بانک اشعار مهدوی
کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟
کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟
و چشم فتنهی عالم به خواب خواهد شد
کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریهی شوق
بهار و باغ و چمن، کامیاب خواهد شد؟
کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ
در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردهی غیب
کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟
کدام جمعه به خورشید میخورد پیوند؟
و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد
هزار جمعه دعای فرج به لب داریم
کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟
الا ای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا
ز پشت پرده ی غیبت برون شو ، جان زهرا
ببین رخسار زردم پر از اندوه و دردم
ولی اللهِ اعظم بیا دورِت بگردم
بیا و ببین ، تو ای مهجبین ، که بر غفلت اسیرم
بده با وفا ، به راه خدا ، فقیرم من فقیرم
گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی
******
دمی یاد غریبی ات نبودم ، وای بر من
دگر بر دوری ات عادت نمودم ، وای بر من
الا ای قبله ی جان شدم بیمار عصیان
بده چشمی که باشد ز هجران تو گریان
منم سر به زیر ، به دنیا اسیر ، الا ای هل اتایی
شدم روسیاه ، ز فرط گناه ، بگو پس کی میایی
گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی
******
فدای ناله هایت هر سحر گاه و شبانگاه
به یاد کوچه و کرببلا داری به لب آه
گهی یاد شهیده که قدّش شد خمیده
و گاهی هم به یاد امام سر بریده
غم کوچه و ، غم کربلا ، دلت را کرده محزون
بود در بکا ، به سوز ونوا ، روان از دیده ات خون
گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی
امیر عباسی
آه ، بشنو آوای من ، ای گل یاسمن ، حجت بن الحسن
خورشید پنهان از نظر ما بنگر به آه و چشم تر ما
العجل ای ، دلگرمیّ مستضعفین ، اُمید مؤمنات و ، یار مؤمنین
العجل حجت الله مولا بقیة الله
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله
******
آه ، امامُ المنتَظَر ، شام دل را سحر ، نور ثانی عشر
لاله به صحرا کرده صدایت پشت در زهرا کرده صدایت
منتقم غربت زهرا ، العجل ، آرامش تمام دلها ، العجل
العجل حجت الله مولا بقیة الله
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله
******
آه ، بر نبی نور عین ، سروَر عالمین ، روضه خوان حسین
ای غصه دار دلبر بی سر العجل حقّ پیکر بی سر
تشنه ی سر جدا گوید ، دیگر بیا ، سرِ بر نیزه ها ، گوید دیگر بیا
العجل حجت الله مولا بقیة الله
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله
امیر عباسی
منبع : حسینیه نوحه
دارم به لب اين زمزمه بر مي گردد آرامش قلب همه بر مي گردد از راه خطا اگر که ما بر گرديم اين جمعه گل فاطمه بر مي گردد عمري که تباه مي کنم ،مي بيني مُردم ز خجالت چو شنيدم آقا وقتي که گناه مي کنم ،مي بيني ×××××××××××××× در اینکه جفا کار و بدم حرفی نیست در اینکه ریا کار و بدم حرفی نیست ارباب،کریم و مهربان است،ورنه در اینکه خطا کار و بدم حرفی نیست
لب را که پر آه مي کنم ،مي بيني
میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود میرسد روزی که با حال بکا می بینمت میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و در کنار خانه ی امن خدا می بینمت من امید وصل دیدار تو را دادم به دل یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت امپراطور زمین و آسمان بالانشین در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی مهربانی های قلب مصطفی می بینمت* در تقاص ضورت نیلی زهرای بتول منتقم با ذوالفقار مرتضی می بینمت تو کریم بن کریم بن کریم بن کریم من غریب همچون امام مجتبی می بینمت ای تک و تنهای عالم ای حسین عصر ما وارث شاه مرمل بالدما می بینمت سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست باقرالعلم بدون انتها می بینمت مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما صادقی و صادق آل عبا می بینمت کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود بامرام و بامروت با صفا می بینمت فانی فاللهی و بی مثل و مانند و بدیل در مقام بندگی آقا رضا می بینمت دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی هادی بیگانگان و رهنما می بینمت العجل الساعه و الغوث یابن العسگری منجی زندانی دام بلا می بینمت وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها غرق حزن و ماتم و شور ونوا می بینمت بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت کودکی وصل فراق یار یادم داده است بر دلم افتاده امشب یا اَبا می بینمت کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟ اربعین صحن و سرای کریلا می بینمت این شب جمعه بیا باهم عزاداری کنیم یا لثارات الحسین ، ایوان طلا می بینمت
مشکل گشای شیعه بیا جان به لب رسید بــرخـــیز ای عــدالــت بی انــتهــا ، بـــیا
ای یادگار کرب و بـلا ، جـان به لب رســیـد
دنــیا فـــریب داده جــــوانهـــای شهــر را
یک عـــده از حــــقیقــت خلـقت رمیـده اند
ایـــنجا بـــرای خــویش خـــدا آفـــریده اند
شـــیطــان فــــریب داده تـــمام قیـــاســها
اینجا خـــــدای ما شده اند اسکـــناس ها
اینجا نـــماز یومـــیّه ما قضــــــا شـــــده
بهــــتر بگویـــمت که نیـــایــش رهــا شده
اینجا دو چشم غیرت مردان به خواب رفت
غیرت که رفت از ســـر زنها حـــجاب رفت
از اعـــــتیــاد پشت جوانــانــــمان شکست
دیـــدم به دســـــت دختری قلّادۀ ســگ است
اینجا جوان به فکر هـــوای مــــَجازی است
مثل عـــروسکی ست که اســباب بازی است
اینجا کمین نــــشسته خطــــــرهـــای دشمنان
دخـــتر ، پسر شده ، پســــران شکل دختران
اینجا قسم به حضرت عــــبــاس(ع) رایج است
یک بسته اسکناس چو باب الحــــوائـــج است
فکـــر یک عـــــده پـــــول ِربا یا نــــزول شــــد
حاجی نکرده ســـــجده نمازش قـــــــــــبول شد
صحبت زِ ماهــــــواره و اینترنت و فضــــاست
اینجا ،یتیم هست ولیکن عـــلــــــی(ع) کجاست؟
ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود
از رنگــــهای سفــــره ســــَرم گـــیج می رود
ما ، روزه دارِ ســفرۀ رنگـــین مردُمــــیــم
یکسال هر چه را که نخوردیم ،میخوریم
آلات جُـــرم مـــا همه تکــــمیـــل می شوند
تا جمعه می رسد همه تعطـــــیل می شوند
اینجا تمام صحـــــبتمان روز جــــمعه است
تفریح و پارک رفتنمان روز جمعــــــه است
آثار پاک خـــــون شـــــهیــــــدانمان گــذشت
اوقاتــــمان با تلــــــفن هـــــمراهمان گذشت
گوشــــیِ ما وســــیلۀ فانــــوسِ مردم است
تلفن که نیـــــست خانۀ نامــوس مردم است
آقا خلاصــــه خانۀ دلهــــــا خــــراب شــــد
وللهِ قــــــلب منـــــتظــــرانت کـــــباب شـــد
قربان ذوالفقار شما ، یابن العسگری(عج)
ای منتقم به خون خدا، یا بن العسگری(عج)
تا روز وعده ما همگی پشت این دریــــــم
ما دلخوشیم که کـــلب نمکزارِ حـــــــیدریم
آقا بـــیا مسیر خــــــــــدا را نـــــــشان بده
آقــــــا بیا جـــــــواب هـــمه ناکســـــان بده
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
قصه عشق من و زلف تو، گفتن دارد
نرگس مست کجا، همدمی خار کجا؟
سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا؟
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو
خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
اللهم عجل لمولانا المظلوم الفرج
گــــــل زهرا به عشقت آشنایم می کنی یا نه؟
آقا نماز شب که میخوانی دعایم میکنی یا نه؟
اگر چه من رفیق نیمه راه و بی وفا بودم
چو عباس بن حیدر با وفایم می کنی یا نه؟
اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَجْ وَالْٰعافیَةَ وَ الْنَصْرْ
وَ جَعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْْوانِه وَ اَنْصارِه وَالْمُسْتَشْهِدینَ بَیَْنَ یَدَیْهْ
اي منجي رهايي دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتي بيا
اي آخرين سلام مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاه هاي كوفه چه داري خبر بگو
اي با خبر به درد دل مرتضي بيا
ام الائمه جوان منتظر تو راست
اي محتواي مصحف زهرا بيا
از غربت غريب مدينه به ما بگو
اي آشناي زخم دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم خامس آل عبا بيا
احياگر صحيفه سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان هيئت صحن مِنا بيا
شيخ الائمه گفت كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه گفت يوسف زهرا تو را، بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد تو
آقا قسم به گريه ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا، ز سحر تا سحر بسوز
سر داده ايم سلام صباح و مساء بيا
حالا قسم به درد اسيري عمه ات
ترسم که بیایی من آن روز نباشم
یا صاحب الرمان...
گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست
جا مانده ام ز قافله ها آشنا کجاست
بالم شکسته است زمین گیر مانده ام
بال و پری که پر بکشم با شما کجاست
پهن است دامن من مسکین و این امید
تا عابر قدیمی این جاده ها کجاست
تا سایه های یاسِ دلم رنگ غم گرفت
آن آفتاب روشن ماتم زدا کجاست
کشتی شکسته ایم به دریای انتظار
ساحل کجا، راه کجا، ناخدا کجاست
گفتم بیا که منتظرم با کنایه گفت
یاری که نیست قلب و زبانش جدا، کجاست
از راه، طالب دم مظلوم کی رسد
آخر یگانه منتقم کربلا کجاست
مناجات با امام زمان (عج)
زمزمه
ای دلبرم من دل به گیسوی تو بستم
ای عمر من عمری سر راهت نشستم
محراب من ابـروی تو یا بن الزهرا
ای قبــله من روی تو یا بن الزهرا
ای شـام قدرم موی تو یا بن الزهرا
از دیده خون افشاندهام یا بن الزهرا
چشم انتظارت مـاندهام یا بن الزهرا
هر جمعه ندبه خواندهام یا بن الزهرا
******
كی میشود از خاك پای تو بوسه گیرم
كی میشود دورت بـگـــردم و بمیرم
من دیده بر راه توام یا بن الزهرا
من عبـد درگاه توام یا بن الزهرا
محو رخ مـــاه توام یا بن الزهرا
روی تو بـاشد قمرم یا بن الزهرا
خال تو بـاشد حجرم یا بن الزهرا
ناز تو با جان میخرم یا بن الزهرا
******
مادر به زیر تازیانه زد صـدایت
بین در و دیوار خانه زد صدایت
زمزمه میگوید بیا یا بن الزهرا
علقمه میگوید بیا یا بن الزهرا
فاطمه میگوید بیا یا بن الزهرا
هر خوشــه میگوید بیا یا بن الزهرا
بی تـوشـه میگوید بیا یا بن الزهرا
شش گوشه میگوید بیا یا بن الزهرا
******
ای آبروی روی زشت من كجــایی
ای چشم تو باغ بهشت من كجایی
هر نــاله میگوید بیا یا بن الزهرا
هر لالـه میگوید بیا یا بن الزهرا
سه ساله میگوید بیا یا بن الزهرا
پروانه میگوید بیـا یا بن الزهرا
ویرانه میگوید بیـا یا بن الزهرا
دردانه میگوید بیـا یا بن الزهرا
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان! یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجابِ قنوت دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایم
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچ كس به جز تو نداریم انتظار
بر دست های توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خونِ خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه كرده ای
ای خون جگر ز غربت زینب بیا بیا
عرضِ ارادتِ كمِ ما را قبول كن
امسال هم محرم ما را قبول كن
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا
از زخم هر شهید ندا میشود بلند
کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا
تا چند شیعه نالۀ «یابنالحسن» زند؟
ای شیعه را پناه و نگهبان بیا بیا
تا کی سر حسین به دروازههای شام
بر نی کند تلاوت قرآن؟ بیا بیا
تا کی گُلان سوختۀ وحی، پایشان
خونین بوَد ز خار مغیلان؟ بیا بیا
تا کی میان مقتل خون دست و پا زند
جدّت، حسین با لب عطشان، بیا بیا
تا کی مهار ناقۀ زینب به دست شمر
با اشک چشم و موی پریشان؟ بیا بیا
تا کی ز سوز سوختن خیمههایتان
در قلب شیعه آتش سوزان؟ بیا بیا
تا کی به خاک دامن گودال قتلگاه
جسم حسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا
درمان درد عترت و قرآن ظهور توست
داروی زخمهای فراوان! بیا بیا
«میثم»که هست مرثیهخوان در غم حسین
خواند تو را به دیدۀ گریان: بیا! بیا!
امام زمان(عج)-مناجات
آه آه از دام غفلت که دو بالم را گرفت
فرصت پرواز تا اوج وصالم را گرفت
باز هم تکرار روز جمعه و دلواپسی
مثل یک بغضی شد و قال و مقالم را گرفت
کار دستم داد این چشم انتظاری های من
مو سفیدم کرد و سبزی نهالم را گرفت
آتش عصیان وجودم را گرفت و بعد از آن
شعله های سرکشش اشک زلالم را گرفت
مشکلم این است که دنبال دنیا می روم
حرص دنیا بیشتر مال و منالم را گرفت
پیروی از خواهش نفسی که امّاره بُوَد
فرصت رشد و رسیدن به کمالم را گرفت
گاه گاهی در فرازم گاه گاهی در نشیب
عاقبت افراط و تفریط اعتدالم را گرفت
چند روزی می شود که فکر آقا نیستم
غصّه های غربت دلدار حالم را گرفت
تا که گفتم «یا حسین» یک مادر قامت کمان
انتخابم کرد و زشتی جمالم را گرفت
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
شب های بی قراریِ چشمم سحر نشد
دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد
فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
وقتی زمان زمانهی هجران و دوری است
ای طلعة الرشیدهی من أیها العزیز
ای غرة الحمیدهی من أیها العزیز
ای نور هر دو دیدهی من أیها العزیز
خورشید من سپیدهی من أیها العزیز
این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
ای آخرین سلالهی زهرا نیامدی
وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
گم می شود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
این اشک ها شده همهی آبروی من
چشمی گشا به روی من ای آرزوی من
آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون می تراود از دل صحرای کربلا
چشمان توست مصحف غم های کربلا
داری به دوش پرچم آقای کربلا
هر صبح و شام غرق عزا گریه میکنی
با روضه های کرب و بلا گریه میکنی
در حیرتم که با دلت این غم چه میکند
شب های داغ و شیون و ماتم چه میکند
با چشم هات اشک دمادم چه میکند
زخمی ترین غروب محرم چه میکند
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان
از ماه خون گرفته و شق القمر بخوان
از شام بی کسی و شب بی سحر بخوان
از روضه های عمه تان بیشتر بخوان
وقتی که چشم های تو از غم لبالب است
آئینهی غریبی و غم های زینب است
این خاک غرق ندبه و آه است العجل
هر صبح جمعه چشم به راه است العجل
آل عبا بدون پناه است العجل
بر روی نیزه ها سر ماه است العجل
یا این دل شکستهی ما را صبور کن
یا از برای زینب کبری ظهور کن
***
برگرفته از وبلاگ من غلام قمرم
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام
هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام
درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام
خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام
همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام
به تو و گریۀ هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام
چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد
پایین بیا خورشید ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
من گریه میریزم به پای جاده ات تا
آیینه کاری کرده باشم مقدمت را
اول ضمیر غائب مفرد کجایی؟
ای پاسخ آدینه های پر معما؟!!
حتمیه بی چون چرا برگرد شاید...
راحت شویم از دست اما و اگر ها
آقا نماز جمعه ی این هفته با تو...
پای برهنه آمدم تا کوفه با پا...
پایان شب های بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری؟
من نذر کردم خاک پایت را ببوسم
آیا سر این بنده منت میگذاری؟
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم
می خواستم پیشت بماند یادگاری
این تیرهدلها از شقایق سر بریدند اینها برای آخرت ذلت خریدند
دیندارهای شهر ما در خواب رفتند اهل نماز و عشق بازی آب رفتند
دیگر کسی اهل دعا، اهل صفا نیست دیگر کسی به دنبال مردان خدا نیست
چشمی دگر از ترس داور غرق نم نیست بی دین و دنیا پیشگان در شهر کم نیست
هر رادمردی با غم و غصه قرین است هر اهل دل در شهر ما خانهنشین است
دیوارهای شهر مان را غم گرفته سجادههامان در خانههامان نم گرفته
آقا جان، دیگر کسی دلتنگه عصر جمعهها نیست دیگر کسی در فکر و یاد کربلا نیست
قرآن شده بازیچهی یک مشت نامرد اسباب دکان و ریای خلق بیدرد
دنیا پر از شمر و یزید و عمرعاص است یک روز اینجا عرصهی حکم و قصاص است
باید بیاید آنکه مرد آسمانهاست باید بیاید آنکه فوق کهکشانهاست
باید بیاید عدل را برپا نماید میزان حق را با خودش معنا نماید
وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است صوت کلامش گوئیا بانگ سروش است
من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید با ذوالفقار حیدری مهدی بیاید
گلم با این دل من ناله سر کن
بیا این دیده را با اشک تر کن
گلم این جمعه هم بگذشت بی تو
بیا تا جمعه بعدی سفر کن
گلم خاک دلم بیمار گشته
بیا خاک مرا زیر و زبر کن
شدم من دربه در از هجر رویت
بیا فکری به حال در به در کن
هوای کربلا دارد دل من
بیا مرغ دل من را تو پر کن
کنار ساحل عشقت نشینم
تو خاک ساحل عشاق زر کن
بود زهر جفا در تیر عشقت
تو ای زهر جفا در من اثر کن
درون هیئت عشاق ای جان
گهی یاد از جفای میخ در کن
گهی کن یاد از یک کوچه ی تنگ
گهی خود را به سیلی ها سپر کن
بیا مهدی دلم تنگ شما شد
دل من سالها بهرت گدا شد
سروده جعفر ابوالفتحی
&&&&&&&&&&&&
امام زمان (عج)-مناجات
پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم!
تا از تو می سرایم، گُل می شود دهانم
معنای آدمیت، فهم شکفتن توست
اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم!
فوّاره ی خروشی، ای آه سرمه ای رنگ!
با روزه ی سکوتت، آتش مزن به جانم
با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند
از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم
بیرون شو ای همایون، از پشت پرده ی غیب
تا در سه گاهِ مستی، شوریده تر بخوانم
****************
گر جان نشود فدات، نمی خواهیمش
گر سر نرود به پات، نمی خواهیمش
علامه ی دهر هم که باشد باشد
آقا، نشود گدات، نمی خواهیمش
×××
گفتم دُری سفتم، او فقط آه کشید
از غصه نخفتم، او فقط آه کشید
من شاعر صاحب الزمانم، اما
هر بار که گفتم، او فقط آه کشید
***************
امام زمان(عج)-مناجات
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این همه غربت، چرا نمیآیی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدار پیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی...
*************
امام زمان(ع)-مناجات
بهار بـی تـو نگردد بهار، یا مهدی!
قرار بـی تـو نگیرد قرار، یا مهدی!
بــه انتظــار قســم ای امـام منتظران!
ز مرگ سخت تر است انتظار یا مهدی!
مسیـح آل محمـد! بیـا که بی تو شده
تمـام زندگی ام احتضار، یـا مهدی!
بیا که بی تو روان است خون دل هر شب
ز چشم عاشق شب زنده دار یا مهدی!
بیا و پاک کن ای دست حق، به جای علی
سرشک فاطمه را از عـذار یا مهدی!
صـدای نالۀ مـولا ز چـاه مـی آید
بکش به یاری او ذوالفقار یا مهدی!
هزار سال فزون است کز برای حسین
تویی به صبح و مسا اشکبار یا مهدی!
چه می شود به کنار تو با تو گریه کنم
برای عمۀ تو زار زار یا مهدی!
هنوز پرچم سـرخ حسین مـی گوید
کجاست حجت پروردگار یا مهدی!
تو دست شیعه در این پرتگاه کفر، بگیر
تو پا به دیدۀ «میثم» گذار یا مهدی!
&&&&&&&&&&&&
مستیم ولی مست می موعودیم
هستیم چنین و از ازل هم بودیم
ما را چو عدو مور شمارد غم نیست
ما وارث مُلک وَلَد داوودیم
از نسل خلیلیم و تبر در دستیم
ما بت شکنان معبد نمرودیم
ما منتظریم کعبه روشن گردد
دیری ست پی اجازت معبودیم
تا یار دو دست خویش بر پرده زند
ما شاهد آن طلیعۀ مشهودیم
یا رب نکند چشم ز ما بردارد
گر یار ز ما دور شود نابودیم
آدینه ز تقویم همه حذف شده است
از بس همگی در پی بیع و سودیم
کشکول زهیر از دو بیتی خالی ست
درویشِ غزل سرای خاک آلودیم
&&&&&&&&&&&&&
امام زمان(عج)-مناجات
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است
در چشمه سار ذکر و دعا خوب می شوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیمِ کرب و بلا خوب می شوم
امام زمان(عج)-مناجات در ماه مبارک
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشكم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
تا خواستم به جاده ی وصل تو رو كنم
غفلت مرا رفیق سفر شد نیامدی
در مسجدیم و طاعت این ماه شغل ماست
بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
این نفس بد مرام مرا خوار و زار كرد
روز و شبم به لغو سپر شد نیامدی
رسوایی گدای تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی
دیدی دلم به راه دگر شد نیامدی
خسران زده كسی ست كه از یار غافل است
بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما كه منفعت نرسیده برای تو
هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لا اقل سر افطار می رسی
دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
×××
برای دانلود این مناجات با صدای حاج منصور ارضی اینجا را کلیک کنید.
بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه زمینگیر می شود
دل مرده گشته مدعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو شیر می شود
بس پیر در فراق تو مُرد و بس جوان
در انتظار آمدنت پیر می شود
تا ما نمرده ایم تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم دیر می شود
بی تو تسلی دل ما ای عزیز جان
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها به خواب روی تو دیدم سیِّدی
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود
باز آ که با تو ناله ی تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده تکبیر می شود
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو تیر می شود
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان
اشعار میثم است که شمشیر می شود
« سازگار »