حضرت علی اصغر(ع)

با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را

چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را

به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد

رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را

دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی

پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را

بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست

من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را

مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد

اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را

من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب

آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را

بعد از این است که بر سینۀ من جا داری

نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را

گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت

وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را

تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست

ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را

سند مستند کرب و بلا حنجر توست

بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را

عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم

و خدا مُهر قبولی زند این قربان را

اي تير، خطا كن! هدفت قلب رباب است

اي تير، خطا كن! هدفت قلب رباب است

يا حنجرة سوختة تشنة‌ آب است؟

كوتاه بيا تير سه شعبه، كمي آرام

هوهو نكن اين شاپرك تب‌زده خواب است

او آب طلب كرده فقط، چيز زيادي است؟

گيرم كه ندادند ولي اين چه جواب است؟

رنگش كه پريده، دو لبش مثل دو چوب است

نه، تير! تونه، چارة كارش فقط آب است

اين طفل گناهي كه نكرده كمي انصاف

اينجاست،‌ ببينيد كه حالش چه خراب است

اين مرثيه را ختم كنيد آي جماعت!

يك جرعه نه، يك قطره دهيدش كه ثواب است

شاعر سیدمحمد بابامیری

پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات

به روي دست بابا آسمان ها را نشان كرده

زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد
شجاعت ارث اين قوم است، مثل شير مي آيد
 
به روي دست بابا آسمان ها را نشان كرده
چقدر آبي به اين چشمان بي تقصير مي آيد!
 
زبانش كودكانه است و نمي فهمم چه مي گويد
ولي مي خوانم از چشمش كه با تكبير مي آيد
 
به چيزي لب نزد جز آه از لطف ستم، اما
نمي دانم چرا از دست دنيا سير مي آيد!
 
جهاني را شفاعت ميكند با قطره ي اشكي
كه از چشمش تو گويي آيه ي تطهير مي آيد
 
الهي بشكند دست كماندار تو اي صياد
كه آهو برَه اي شش ماهه در نخجير مي آيد
 
چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟
كه با خون دارد از اين زخم بوي شير مي آيد!
مربع
بخواب اي كودكم، لالا...، كه سيرابت كند دشمن
بخواب اي كودكم، لالا...، كه دارد تير مي آيد

نده به کودک خود بعد شیر آب زیاد

 

گرفته اند ز روی تو انشعاب زیاد

که ماه بودن تو داشت بازتاب زیاد

اگر به سن اباالفضل می رسیدی تو

یقین به سینه نمی زد دگر رباب زیاد 

همینکه شیر به او می دهی بس است رباب

نده به کودک خود بعد شیر آب زیاد 

برای خاطر شش ماه بعد سر ظهر

ببر علی خودت را به آفتاب زیاد 

بگیر سخت تر آماده ی نبردش کن

مده علی خودت را به سینه تاب زیاد 

خلاصه اینکه به شش ماه دل بکن از او

خلاصه اینکه نکن روی او حساب زیاد 

شبیه حرف بدی کز دهن در آمده است

دریغ و درد که تیر از کمان در آمده است 

برای اهل حرم حاوی پیام بدی است

که گاهواره ی تو از تکان در آمده است 

یقین به علت زیر گلوی چون ماهت

هزار حرمله هم از گمان در آمده است 

سرت به واسطه تکیه ی سه شعبه تیر

چه سربلند از این امتحان در آمده است 

چنان رها شده که غیر بچه های حرم

صدای همهمه ی دشمنان در آمده است 

سه شعبه چیست سه شعبه سه خنجر تیز است

که زهر خورده سپس از دکان در آمده است 

سه شعبه...آه...نه بذار تا خیال کنم

ز حنجر تو سه تا استخوان در آمده است

مهدی رحیمی

اشعار حضرت علی اصغر علیه السلام

یک تیر سه شعبه آمد و رسوا شد

ذکر لب اهل خیمه واویلا شد
با حسرت و آه زیر لب گفت حسین:
این تیر چگونه در گلویت جا شد؟!

*******

ای تیر، خطا كن! هدفت قلب رباب است

یا حنجره سوختهٔ تشنهٔ‌ آب است؟

كوتاه بیا تیر سه شعبه، كمی آرام

هو هو نكن این شاپرك تب‌زده خواب است

او آب طلب كرده فقط، چیز زیادی است؟

گیرم كه ندادند ولی این چه جواب است؟

رنگش كه پریده، دو لبش مثل دو چوب است

نه، تیر! تو نه، چارهٔ كارش فقط آب است

این طفل گناهی كه نكرده كمی انصاف

این جاست،‌ ببینید كه حالش چه خراب است

این مرثیه را ختم كنید آی جماعت!

یك جرعه نه، یك قطره دهیدش كه ثواب است

سید محمد بابا میری


ادامه نوشته

رباب است و خروش و خسته حالی


یا علی ...

رباب است و خروش و خسته حالی

به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند

دلش خوش بود با طفل خیالی

علی انسانی