امام جواد

این­ها به جای اینکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
باید فرشته ها، همه با بال­های خود
فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن
اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا؟
این چند تا کنیز تو را جابجا کنند
حالا که می­برند تو را روی پشت بام
آیا نمی­شود که کمی هم حیا کنند
تا بام می­برند که شاید سر تو را
در بین راه، با لبه­ای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای تنت دست و پا کنند
علی اکبر لطیفیان

***************************

یارب به سینه تاب نمانده ز یاد تو

شرمنده ام که یار ندارد جواد تو

موسی به طور بهر مناجات میرود

من مانده ام به حجره دربسته یاد تو

باب المرادم و اجلم مژده میدهد

آقا بیا که فاطمه داده مراد تو

مادر بگو به همسر نامهربان من

باید چگونه جلب کنم اعتماد تو

وقتی امام تشنه ز دل ناله میزند

آبی رسان که میرسد آخر به داد تو

اطراف محتضر که کسی کف نمیزند

چندان وفا نمانده به لبخند شاد تو

محشر جواب مادر مارا چه میدهی

این بغض و کینه نیست شفیع معاد تو

دور امام هلهله کردن روا نبود

گویا به اهل کوفه رسیده نژاد تو

حتی کسی نبود که گرید به حال من

بابا بیا که جان بسپارد جواد تو

جد غریب! بال کبوتر نخواستم

باشد جواد گریه کن خانه زاد تو

***محمود ژولیده***

---------------------------------------------

طائر عرشم ولى پر بسته‏ام

یاد دلدارم ولى دلخسته‏ام
آسمانم بى ستاره مانده است
درد، من را سوى غربت رانده است
ناله‏ها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم
من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دار و ندار او منم
ضامن آهو مرا بوسیده است
خنده‏ام را دیده و خندیده است
بر رضا هرکس دهد من را قسم
حاجتش را مى‏دهد بى بیش و کم
لاله‏اى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم
زهر کین کرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو، غمین
در میان حجره‏اى در بسته‏ام
بى قرارم، داغدارم، خسته‏ام
این طرف با فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دخترانِ کف زنان
کس نباشد بین حجره یاورم
من جوانمرگم، شبیه مادرم
ریشه‏ها را کینه‏ها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است
حال که رو بر اجل آورده‏ام
یاد باباى غریبم کرده‏ام
نیست یک درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود کنار پیکرم
تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا
***جواد محمد زمانی***

 

غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود

گره بی کسی تو به خدا وا نشود

نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما

هیچ کس همقدم زینب کبری نشود

به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید

مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود

پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی

مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود

جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند

جگر سوخته با خنده مداوا نشود

قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت

گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود

جان فدای پسرت حضرت هادی که سه روز

دید تشییع تن خسته مهیا نشود

***جواد حیدری***

از پشت درب بسته کسی آه می کشد
یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد
در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟
این پای کوب و دست فشانی برای کیست؟
از ظرفِ آبِ ریخته بر این زمین بپرس
از یک کنیز یا که از آن یا از این بپرس
زرد است از چه گندمِ رویِ دلِ رضا
بر باد رفته است چرا حاصل رضا
زلف مجعد پسرش را نگاه کن
آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن
ای کاش دست کاسه­­ی انگور می شکست
تا چهره جواد به زردی نمی نشست
ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود
ای کاش کشته اثر شوم خویش بود
دیدند چند طایفه ای از کبوتران
با بال روی بام کسی سایه گستران
***شیخ رضا جعفری***

 

 

ادامه نوشته

رجب ولادت حضرت جواد علیه السلام مبارک باد

 

ای مهر سپهر عشق و امید جواد

نور تو دهد جلوه به خورشید جواد

جایی که تویی کریم مسکین نشود

از درگه رحمت تو نومید جواد

------

ای بنده شایسته معبود جواد

ای معدن لطف و کرم و جود جواد

در بزم عزای تو یقین میدانم

گریان به تو هست مهدی موعود جواد

****************

اى جهان ریزه خوار خوان عطاى تو جواد
اى ز جود تو کرم گشته گداى تو جواد
من چه گویم به مدیحت که به قرآن کریم
گفته در آیه ‏ى تطهیر خداى تو جواد
عاشر ماه رجب داد خدایت به رضا
که تو راضى به حقى حق به رضاى تو جواد
گل لبخند به لبهاى پیمبر رویید
تا شنیدى خبر نشو و نماى تو جواد
گشت از یمن قدوم تو دل فاطمه شاد
که على گفته جهانى به فداى تو جواد
محو از صحنه تاریخ شود واژه فقر
هر کجا خیمه زند جواد سخاى تو جواد
حاتم از لطف تو بیند نکند دعوى جود
اى بنازم به تو و قدر و بهاى تو جواد
عالمى گشت مصفا ز صفاى قدمت
اى صفا بخش دل خلق صفاى تو جواد

***********************

شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن

چنانكه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن

به چشم دل تماشا كن كه هم چون اهل دل بینى

ز نور كبریایى شد حریم كبریا روشن

امام هشتمین را داده حق طفلى كه مى‌‏باشد

 ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم

 شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن

همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش

 بجاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن

جواد آمد كه شادان شد ز میلادش دل زهرا

جواد آمد كز و شد قلب ختم الانبیا روشن

الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا

ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن

شكوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان

 مقام عصمتش چون روز باشد هر كجا روشن

شود از غم چو شب روز بد اندیشى كه پندارد

نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن

دگر تا روز محشر روشن و خاموش مى‌‏ماند

 چراغى را كه مى‏سازد خدا خاموش یا روشن

«مؤید» را چه وحشت اندرین ظلمت‌سرا باشد

كه دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن


سید رضا موید

***************************

چشمم به چشم یار فتاد و جـــوان شدم

ققنوس عشق قـلـه هفت آسمان شدم

در چشم های یار، خــدا دیده می شود

الله می کشیم، شـما دیده می شود

هرکس در این دیار به جائی رسیده است

از نعمـت شـــریف گــدائی رسیده است

از بس که جــود می کنی و ذره پـروری

اثبات شد، ز مـادرمــان مهـــربان تـری

از هردری زخانه ات از جـــود پر شدم

پس، می روم دوباره زنم باب دیگری

ای مبتـدا بـه، همـۀ هست و بودهــا

ای منـتـهـــا الیـــه تـمام صعــــودهـا

هستی گرفته رنگ و لعابی ز لعــل تو

تصـویـــر اشک توســت زلالـی رودها

با نبض پلکهات، هم آهنگ می شود

آواز بلبــــــــلان به فـــــراز  و  فــــرودها

 وقتی نسیـــم می وزد از زلف دلبریت

سرمست می شوند ز عطر تو عودها

در هر پـگـاه و ظهـر و غـروب و سحرگهی

سمت شماست میل رکوع و سجودها

حرفی بزن کلام تو از شهد خوش تر است

ما تشنه ایم، تشنــۀ گفـت و شنــودهـا

 * * *

چشـمی مسیر راه تماشــا گرفته است

قنداقه ای قـــرار رضـــا (ع) را گرفته است

پنجــاه ســالِ منـتـظـر و ...  اضطــراب را

وقتــش رسیـــده پس بزند این نقــاب را

چشم خدا به چشم خدا تا که باز شد

دست گـدا، به سمت خدایان دراز شد

هرکس در این طریق به جائی رسیده است

آری؛ قسم به یُمن گـــدائـی رســیده است

ای دست جود و لطف وعطای خدا جواد..!

دست مــــــــرا بگیـــــــر رضـای خــدا جواد

افتاده کـــارم از کــــرم دوست با جـواد(ع)

ختم بخیر می شوم از  (ختم یا جواد)


*************************

باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا

آسمان عظمت را قمری داده خدا

در بهاری همه زیبائی و امید و صفا

گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا

دهم ماه رجب لیله قدر دل ماست

وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا

شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا

به رضا(ع) کوثر و قدر دگری داده خدا

حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است

که بر این خانه صفای دگری داده خدا

به جهان بشریت ز حریم ملکوت

با جمال ملکوتی بشری داده خدا

تا که در بادیه عشق توقف نکند

باز این قافله را راهبری داده خدا

همه از مرحمت این پدر و این پسر است

هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا

هم چو او نیست دگر پر برکت مولودی

مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا

اولیاء جمله جوادند ولیکن ز جواد(ع)

جود را جلوه تابنده تری داده خدا

تا دهد قدرت فرعونی مامون بباد

به جگر گوشه موسی پسری داده خدا

جز مدیح علی(ع) و آل (موید) را نیست

آری آری که به هر کس هنری داده خدا   

سید رضا موید


**************************

هرکه درعشق و وفا پابند نیست

با امید وعشق خویشاوند نیست

نیست او را با خدا پیوستگی

هرکه را با مهر تو پیوند نیست

تو جوادی و ندیدم سائلی

کزعطا وجود تو خرسند نیست

چیست جزافسوس وحسرت قسمتش

برشما هرکس ارادتمند نیست

در رهت هرکس نهد پا با یقین

درغم مال و زن و فرزند نیست

ازکریمان ،سائلان ، پرسیده ام

هیچ کس چون تو سخاوتمند نیست

بهترین راه نجات ما توئی

هیچ حرفی بهتر از این پند نیست

خوب میداند«وفائی» جز شما

تا خدا دیگر پُل پیوند نیست

شاعر : استاد وفایی

رجب ولادت حضرت جواد علیه السلام مبارک باد


آرزوی وصل دلبر داشتم

بند هوش از پای دلبر داشتم

تا مهیا بهر پروازی شوم

همسفر با یار همرازی شوم

ناگهان یارم دل و جانم ربود

دلبری کز روز اول رخ نمود

آمد از لطفش قفس را در شکست

در خیالم صحنه هایی نقش بست

با ملائک در ترنم شد دلم

از صفا پر شد تمام محفلم

با نسیم آرزوها در فلک

گوئیا بر هم خورد بال ملک

قدسیان جام طهورایی به دست

جرعه ریز عاشقان می پرست

حوریان در رقص و آواز و سرور

غوطه ها بنموده در دریای نور

آسمان مشتاق روی ماه بود

ماه عالم دیده اش بر راه بود

عرش خود را فرش ره کرده خدا

تا رسد دردانه جان رضا

با حضورش مصطفی آید به یاد

نام زیبایش محمد یا جواد

یا جواد ای ساقی جود و کرم

ای نگاهت چشمه نور حرم

یا جواد ای قبله لطف و صفا

معدنی از رحمت و مهر و وفا

یا جواد ای روح و ریحان رضا

زینت و نور دو چشمان رضا

یا جواد ای کوثر حق جام تو

ای سخاوت وامدار نام تو

یا جواد ای رمز هستی همه

ساقی صهبای مستی همه

ای بلندای وجودت وجه رب

نام زیبا و قشنگت ذکر لب

بر لب مستان تویی شعر وصال

روی گلها از تو بگرفته جمال

خال زیبای تو دام هر نظر

چهره ات نقاشی گیتی را هنر

گر نمایی یک نظر بر خاک ما

دیگر از رونق بیفتد کیمیا

کیمیا دارد اگر قدری گران

از غبار کوی تو دارد نشان

آرزوی دیدنت دارد دلم

هجر و دوری تو آزارد دلم

هر دلی باشد مقیم دیر تو

روزه دارد تا ابد از غیر تو

عالم هستی فدای جان تو

جان ما باشد بلا گردان تو

کی رسم در کوی تو ای نور عین

تا نمایم حج تو در کاظمین

کاظمینت قبله دلهای ما

آروزی دیدنش سودای ما

سائلانی بی پناهین ای جواد

از گدایانت نما یک لحظه یاد

یاد کن از ما دمی با زمزمه

ای عزیز و نور چشم فاطمه

**************************

از شبستان ولايت قمرى پيدا شد

از گلستان هدايت ثمرى پيدا شد

بحر موّاج كرم آمده در جوش و خروش

كه ز درياى عنايت گهرى پيدا شد

شب ميلاد جواد است، ندا زد جبريل

كز پى شام مبارك سحرى پيدا شد

از افق ماه درخشان رجب داد نويد

كه ز خورشيد ولايت قمرى پيدا شد

مى رسد نكهت ريحان بهشتى به مشام

كه ز «ريحانه» رضا را پسرى پيدا شد

سال ها بود پدر چشم به راه پسرى

كه پسر آمد و نور بصرى پيدا شد

نام نيكوش محمّد، لقب اوست جواد

در صفات ملكوتى بشرى پيدا شد

دادخواهان جهان را ز پى دادرسى

خسرو دادرس دادگرى پيدا شد

مظهر زهد و فضيلت، كه بدان گوهر پاك

علم نازد كه مرا تاج سرى پيدا شد

مجلس آراسته مأمون ز بزرگان و رجال

كه ز در كودك صاحب نظرى پيدا شد

پاسخ مجلسيان داد به هرگونه سؤال

كز همه برتر و شايسته ترى پيدا شد

سپر انداخته روباه صفت مدّعيان

زان كه در بيشه دين شير نرى پيدا شد

اى كه در وادى حيرت شده اى سرگردان

غم مخور قافله را راهبرى پيدا شد

خرّم آن گل كه ز هر سو به تماشاى رخش

صد چو من بلبل خونين جگرى پيدا شد

چو بدو رايحه جد گراميش رسيد

در دل از شوق وصالش شررى پيدا شد

چون به بغداد دو سرچشمه رسيدند به هم

خاك را لطف و صفاى دگرى پيدا شد

اى «رسا» شادى ميلاد همايون جواد(عليه السلام)

طبع موجى زد و زيبااثرى پيدا شد

***********************

السلام ای قبله گاه لطف و جود

کعبه جانانه اهل وجود

السلام ای آسمان ها پست تو

ای همه می خانه ها سرمست تو

السلام ای عشق را معنا و راز

نام تو رمز قبول هر نماز

السلام ای یادگار مرتضی

ای گل بی مثل و همتای رضا

ای رضای حق به دیدارت رضا

دیده و گردیده بیمارت رضا

آن چنان محو تو شد با یک نظر

کاو دهد شرح جمالت را سحر

تا سحر اسرار حق را با تو گفت

گفت و پاسخ را ز لبهایت شنفت

آن لبانت دلربا بس دیدنی است

شرح آن خال لبت بشنیدنی است

ببس که خال هاشمی ات با صفاست

عاشق دیدار رویت مصطفی است

مصطفی صورت علی سیرت تویی

نا خدای کشتی رحمت تویی

لطف و احسان تا ابد چون بنده ات

جود و بخشش بنده شرمنده ات

در حریم عشق و مستی ای امیر

ای جواد ابن الرضا دستم بگیر

از گدای خود نما یک لحظه یاد

از گدایان تو هستم یا جواد

**************************

امشب بهشت ارزو را باز كردند

سرى زاسرار مگو را باز كردند

خم خانه توحيد را در برگشودند

از چهارده خم يك خم ديگر گشودند

مستان صافى دل كه قدسى نام دارند

كوثر به جاى مى درون جام دارند

درجام مى رخسار جانانه بينند

خورشيد را در حجره ريحانه بينند

در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد

و ز چهارده خورشيد خورشيدى دگر زاد

طاها رخى از دوده ياسين بر آمد

نخلى كهن را ميوه شيرين بر آمد

امشب رضا، روح رضا در دست دارد

تصويرى از حسن خدا در دست دارد

يزدان رضا را ثانى موسى عطا كرد

بر پور موسى تالى عيسى عطا كرد

ماهى كه شرم از چهر دارد آفتابش

گويد رضا بر مهد نازش ذكر خوابش

گهواره او شهپر روح الامين است

گهواره جنباش امام هشتمين است

دارد رضا در پيش رو تمثال احمد

سوم على بر دامنش سوم محمد

ميلاد او اميد اسلام است و انسان

ميلاد او ميلاد اسلام است و قرآن

نظم زمان بعد از رضا در پنجه اوست

مشكل گشاى كارها سرپنجه اوست

از روى او نور ولايت مى درخشيد

در سايه اش مهر هدايت مى درخشيد

در كودكى بر مسند عصمت بر آمد

انسان كه از غار حرا پيغمبر آمد

يحيى بن اكثم مفتضح در بحث با او

جاى سخن بر كس نماند هست تا او

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد

درگاه احسانش كف سائل بجويد

وقتى بر آيد دست جود از استينش

گوهر فشاند در يسار و در يمينش

تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد

بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

خير كثير است و كرامت پيشه دارد

نخلى كه در ژرفاى كوثر ريشه دارد

اى آفرينش را چراغ رهنمايى

سر تا بپار رحمت جود ابن الرضايى

اى كوثر دوم كه مشهور است جودت

ظاهر تمام خير و خوبى از وجودت

در اين جهان و اينهمه لطف و كرامت

جودت قيامت مى كند روز قيامت

تفسير جودت را توان در هل اتى يافت

تصوير مهرت را درون سينه ها يافت

چشم امامت روشن از رخسارت ماهت

عرش خدا روشنتر از تو اميد است

اى آنكه نامت قفل غمها را كليد است

اين ملت ازاده را بر تو اميد است

لطفى كه در عيد تو كام دل بگيرند

لطفى كه تا در كوى تو منزل بگيرند

اميد احسان از شما دارد مويد

بر دامنت دست دعا دارد مويد

**************************

امشب زمین و آسمان باید چراغانی شود

سرتاسر روی زمین از گل گل افشانی شود

بلبل به عشق روی گل مست غزلخوانی شود

اکناف عالم سر به سر تزئین و نورانی شود

وآنگه ملک آماده ایست نگهبانی شود

جبریل مامور از پی گهواره جنبانی شود

چون حجت بر حق حق محبوب معبود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

در دهم ماه رجب ماهی ز یثرب سرزدی

کز مقدس وح الامین در عرش بال و پر زدی

وز پرده دل نعره الله اکبر بر زدی

کامروز ذات حق بشر بر تا رو پودش بر زدی

بر تارک خلق جهان زین مژده حق افسر زدی

ساقی کوثر زین خبر فریاد شادی بر زدی

***********************

کز بهر یاری بشر سرمایه جود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

از یمن این زیبا پسر وا شد گره از کار ما

شد سایه لطف خدا شامل بحال زار ما

وز رحمت حق شد عیان از پشت پرده یار ما

تا آنکه گردد جود او سرمایه بازار ما

روشن شده از نور او چون روز شام تار ما

با دلربائی دل برد از دست ما دلدار ما

بر گو تو بر خلق جهان آن روز موعود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

او آمده احیا کند با جود خود موجود را

پابنده ساز در جهان او پرچم محمود را

سازد مشخص بهر ما راه زیان و سود را

راضی کند با طاعتش او خالق معبود را

خاموش سازد بهر ما او خوان لطف و جود را

در کان هستی هر چه بود از جود موجود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

او آمده با علم خود مشت عدو را وا کند

یحیی ابن اکثم را بیک ایمای خود رسوا کند

اسلام را با منطقش جاوید و پا بر جا کند

دین خدا را تا ابد چون شیر حق احیا کند

با علم و فضل خویشتن هنگامه ای بر پا کند

صدها هزاران راز را بهر عدو افشا کند

کو مجری حکم خدا از نسل محمود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

مانند احمد خلق او تا شهره آفاق شد

در زهد و تقوا چون علی در ملک هستی طاق شد

مانند زهرا عصمتش سرچشمه اشراق شد

در بردباری چون حسن نزد همه مصداق شد

همچون حسین بن علی فرمانده عشاق شد

گاه عبادت بنده اش صد یوسف و اسحاق شد

چون عابدین در بندگی مسجود معبود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

مانند باقر علم او زینت دهد اسلام را

با شیوه صادق کند هوشیار خاص و عام را

با فکر بکر خویشتن او پخته ساز خام را

چون موسی جعفر کند اجرا همه احکام را

همچون رضا بر هم زند دیباچه اوهام را

شیرین کند از بهر ما او تلخی ایام را

از حق بما ژولیده این عید مسعود آمده

یعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده

*****************************

آن شب صدای عشق را مستان شنیدند

جام الستی را همه سر می کشیدند

آن شب شقایق ها همه سرمست بودند

پروانه ها بر گرد گلها می پریدند

آن شب تمام قاصدکها شاپرکها

رقصان به گرد شمع مستان می دویدند

آن شب هزاران غتچه خندان و شیدا

بر پیکر خود جامه از شادی دریدند

آن شب لبان غنچه ای زیبا شکفته

چون اشک شوقی شبنم گلها چکیدند

آن شب مدینه محفل نور و صفا بود

مستان شبی را این چنین دیگر ندیدند

آن شب تمام حوریان مشتاق و مسرور

بهر طواف یار ما صف می کشیدند

آن شب به دیدار گل زهرا ز حیرت

صد یوسف مصری دو دست خود بریدند

آن شب تمام دلبران وادی حسن

او را ز جمع دلربایان برگزیدند

آن شب به جانها نفخه روح القدس بود

روحی دوباره بر تن عالم دمیدند

آن شب جهان می خانه عشق رضا شد

شهد ولایت را همه مستان چشیدند

آن شب سرور عاشقان ابن الرضا بود

حق هم رضا داد و همه او را خریدند

*************************

تا که از باده عشقت به وجود آمده ام

بهر دیدار تو ای چشمه جود آمده ام

نام زیبای تو از روز ازل می گفتم

تا کنون همره این ذکر و سرود آمده ام

لحظه ای تا که زیاد تو جدا می افتم

پرسش از خود کنم از چه به وجود آمده ام

بر سر طره مشکین تو بستم دل را

تار عشق تو زنم در پی پود آمده ام

تار گیسوی تو دامی است که پرواز دهد

مرغ جانم که پرو بال گشود آمده ام

سوی تو پر کشم ای اوج عروج هستی

بهر معراج تو از چرخ کبود آمده ای

چون تماشای تو بود است مرا عهد الست

تا دلم از رخ تو یاد نمود آمده ام

به کلاف دل پیچیده ام ای یوسف من

سر بازار تو با بود و نبود آمده ام

به خریداری یک لحظه وصال رویت

دو جهان می دهم این گونه به سود آمده ام

خوانده ام قصه آدم که نگردم ابلیس

سویت ای کعبه هستی به سجود آمده ام

چون که عطر نفست سبقه ز نافه برده

ز پس مشک و گلاب از پی عود آمده ام

چرخ در جمله آفاق زدم با پر عشق

بر سر بام ولای تو فرود آمده ام

ای همه جود و سخا بر تو پناهنده شدم

ز پی آن که دل از سینه ربود آمده ام

وجه زیبای خدایی و چو بینم رویت

به تماشای خداوند ودود آمده ام

*****************

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

بر لب قدوسيان اين سخن جانفز است

بيت ولايت پر از جلوه ابن الرضاست

خنده وجد و شعف بر دو لب مرتضاست

امين وحى خدا سر دهد اين زمزمه

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

آينه و دل شده از نور خدا منجلى

دامن ريحانه شد مهبط نور ولى

بود تقى الجواد، محمد ابن على

روح روان رسول چشم و چراغ همه

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

گل وجود جواد، شكفته شد در زمين

به رنگ و بوى خدا چو خاتم المرسلين

آينه طلعتش طاهاست و يا و سين

ابرو و خال و خطش آيات محكمه

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

ذكر خدا خيزد از لعل درر بار او

جهان سراسر شده غرق در انوار او

امام هشتم زند بوسه به رخسار او

سزد كه مريم شود به كوى او خادمه

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

*************

هزار جان گرامي ، فــداي جــود جــواد

دل شكسته خود بسته ام به بود جـــواد

هماره مي رسد از كائنات و مخلوقـــات

نداي ذكر و ثنا ، مدحت و درود جــــواد

همه خلايق عالم ، غريق نعمت اوســت

چرا كه نيست حدودي براي جود جـــواد

وصي حجت هشتم ، ســــــلاله زهـــــرا

خداي حي توانا بــــــود شهــــود جــــواد

شب تولد درياي جـود و احسان اســــت

رسد به گوش سماواتيان ، سرود جــواد

در اين ولادت چشـم و چراغ بزم وصال

شده است شاد ، دل والي و دود جـــــواد

از انكه سجده شكـرش ، فضل خداســت

قبول حضرت جانان شده سجود جـــــواد

قدم به عرشه زين بــراق نــــور نهــــاد

به سوي حضرت سبحان بود صعود جواد

ز ذيل فضل و عنايات او ندارم دســـــت

كه زنده ام به عنايات و هم وجود جـــواد

به اشك ديده بشويم دفاتـــــــر گنهــــــم

كه متصل شده قطره به بحر جود جــــواد