کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
مي روم زينب تو و جان حسين
كربلا و يوم الاحزان حسين
گرچه من در قتلگه آيم ولي
جاي من كن بوسه باران حسين
سروده كمال مومني
***
تجسم مي كنم من كربلا را
سر خونين تو بر نيزه ها را
بميرم آن زماني را كه دشمن
زنند با تازيانه بچه ها را
سروده كمال مومني
***
من و اين روزهاي قدكماني
تو و آن روزهايي را كه داني
اگر از سر كشيدند چادرت را
"فراموشم نكن تا مي تواني"
سروده كمال مومني
************
چو مي اُفتد به چشمم گاهواره
نفس مي گردد از غم پُر شماره
الهي كاش محسن در برم بود
نمي شد قلبم از كين پاره پاره
سروده كمال مومني
***
اينها كه بسوي خانه ام تاخته اند
اينها كه مرا به گريه انداخته اند
با چادر و چوبه هاي بيت الاحزان
از بغض تو مشعل همگي ساخته اند
سروده رضا رسول زاده
***
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بين صدا گم بود و آتش
بجاي تسليت با دسته ي گل
هجوم قوم هيضم بود و آتش
سروده محسن عرب خالقي
***
گرفتي از مدينه گفتنت را
دريغ از من نمودي ديدنت را
ولي با من بگو ساعت به ساعت
چرا كردي عوض پيراهنت را
سروده محسن عرب خالقي
***
كمي از غسل زير پيرهن ماند
كمي از خون خشك بر بدن ماند
كفن را در بغل بگرفت و بو كرد
همان طفلي كه آخر بي كفن ماند
سروده محسن عرب خالقي
***
من بودم باب هل اتي را بستند
امكان رسيدن به خدا را بستند
اي كاش بميرم كه خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضي را بستند
سروده جواد حيدري
***
عمريست رهين منت زهرائيم
مشهور شده به عزت زهرائيم
مُرديم اگر به قبر ما بنويسيد
ماپير غلام حضرت زهرائيم
سروده جواد حيدري
***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم
مامور براي خدمت زهرائيم
روزي كه تمام خلق حيران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائيم
سروده جواد حيدري
*********
غم دوران من گردد يتيمي
كه هم پيمان من گردد يتيمي
من از قد كمانت حتم دارم
بلاي جان من گردد يتيمي
سروده جواد حيدري
***
نمي گويم كه تو نا مهرباني
زبس خون رفته از تو ناتواني
دلم خواهد در آغوشم بگيري
چه سازم كه شكسته استخواني
سروده جواد حيدري
***
مكن مخفي به سينه آه، مادر
مرا كن از غمت آگاه ،مادر
مشو راضي پس از تو زنده باشم
گل خود را ببر همراه ،مادر
سروده جواد حيدري
***
همي گردم به دنبال بهانه
زنم بوسه به جاي تازيانه
چو لبخند از لبانت رفته مادر
صفائي نيست در اين آشيانه
سروده جواد حيدري
***
تو كه ركن تمام كائناتي
چرا با كودكان كم التفاتي
گمانم قبل تو زينب بميرد
شنيده ناله ي عجل وفاتي
سروده جواد حيدري
***
تمناي دل زينب همينه
كه روي زانو مادر بشينه
الهي اين چه درد بي دوائي است
كه دختر روي مادر را نبينه
سروده جواد حيدري
********
اي آن كه شما اهل جفا و شرريد
از مردم بت پرست نامردتريد
در خانه مرا شبيه محسن بكشيد
از خانه علي مرتضي را نبريد
سروده ي جواد حيدري
***
من حاجي كعبه ي امامت هستم
در حج ولا در استقامت هستم
تا اينكه علي را به سلامت ديدم
در اوج شكستگي سلامت هستم
سروده ي جواد حيدري
***
در زير لگد دو چشم من سوي تو بود
گيسوم پريشان تو و موي تو بود
با پهلوي بشكسته تو ديدي حيدر
زهرا همه جا هميشه پهلوي تو بود
سروده ي جواد حيدري
***
اي سينه پصاف و ساده ي من به فدات
اين قامت ايستاده ي من به فدات
تا اينكه بماني و هميشه باشي
يك سوم خانواده ي من به فدات
سروده علي اكبر لطيفيان
***
پروانه ي شمع سحرت مي گردم
اي كعبه خودم دور سرت مي گردم
امروز به جبران نود زخم احد
بنگر كه چگونه سپرت مي گردم
سروده علي اكبر لطيفيان
***
يا فاطمه از اشك ترا مي خواهيم
بيمار تو هستيم و دوا مي خواهيم
هر كس پي حاجتي رود بر در دوست
ما از تو برات كربلا مي خواهيم
سروده ي حبيب الله موحد
***
ديدار بقيع ز آرزويم نرود
من فاطميم ز خلق وخويم نرود
عمريست غلام در گه زهرايم
يا رب مددي كه آبرويم نرود
سروده ي حبيب الله موحد
***
عمريست دلم گشته هلاكت زهرا
دست من و آن دامن پاكت زهرا
بنما كرمي كه بار ديگر اي گل
صورت بنهم به روي خاكت زهرا
سروده ي حبيب الله موحد
***
يا فاطمه از غصه كبابم كردي
چون شمع تو قطره قطره آبم كردي
يك شهر سلام بي جوابم كردند
از چيست تو اين گونه جوابم كردي
سروده ي حبيب الله موحد
***
يا رب به ميان شعله وآتش و دود
بگرفته فلك ز دست من بود و نبود
با ضرب لگد پهلوي يارم بشكست
پوشيده دو ديده از جهان ياس كبود
سروده ي حبيب الله موحد
***
يا رب ز فشار درب بي تاب شدم
ا ز ضربت سيلي عدو خواب شدم
هوش از سر من ربوده درد پهلو
اما ز غريبي علي آب شدم
سروده ي حبيب الله موحد
***
چه حالی داده دل را دست مادر
که می شستی زدنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید
که می جستی مرا با دست مادر
سروده جواد محمدزمانی
***
تو هم با کوفه هم دستی مدینه
نمک خوردی ولی پستی مدینه
کسی بر بازوی زهرا نمی زد
اگر دستم نمی بستی مدینه
سروده شیخ رضا جعفری
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
سروده جواد حیدری
***
آنان که بر این خانه هجوم آوردند
در خاک نهال کینه را پروردند
در کعبه علی شکسته بتها شان را
اکنون به در خانه تلافی کردند
سروده جواد محمد زمانی
***
خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
سروده جواد محمد زمانی
***
بر چهره شکوه آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه ودرپس در
بر سینه مدال قهرمانی داری
سروده جواد محمد زمانی
*******
الهي داد از اين دل داد از اين دل
كنار قبر زهرا كرده منزل
بگو زهرا زجا خيزد ببيند
كه ا شك ديده كردخاك او گل
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
چه فخري خالق از تو بنده كرده
كه خونت دين حق زيبنده كرده
ولي زهرا: محبتهاي زينب
علي را روز و شب شرمنده كرده
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
چنان داغت دلم غمناك كرده
كه دست من تو را در خاك كرده
بجايت زينب مظلومه تو
غبار غم ز رويم پاك كرده
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
ز سو زدل كنم گريه برايت
كه ديگر نشنوم زهرا صدايت
در و ديوار خانه با نگاهم
بيادم آورد آ ن ناله هايت
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
كنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهرا جاري از لب
به خانه تا روم با ديده تر
كشد ناز مرا مظلومه زينب
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
اگر محور به هر امكان علي بود
ولي بر فاطمه مهمان علي بود
كنار تربتت مظلومه زهرا
سر شب تا سحر گريان علي بود
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
چه شبهايي به يادت گريه كردم
زديده دامنم پر لاله كردم
دگر نبود توانم خيزم از جا
نهان تا كه تو هجده ساله كردم
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
چنان دست علي آتش برافروخت
كه حتي ميخ در در شعله اش سوخت
نداند كس بجز مولي الموالي
چگونه ميخ در آن سينه را دوخت
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
سوزاند دل فاطمه را آتش كين
بين در و ديوار شده نقش زمين
با پهلوي فاطمه چها كرد لگد
كاندر يم خون از او شده سقط جنين
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
بر خلق جهان كه گشته معلوم علي
از حق خودت شدي تو محروم علي
بر كنگره ي عرش بجان حسنين
با اشك نوشته است، مظلوم علي
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
چون مرغ سحر شكسته باشد بالم
يك تن نبود فاطمه پرسد حالم
رفتي تو ولي جان نبي روح علي
بي تو به خدا صفا ندارد عالم
سروده مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل)
***
آنان که بر این خانه هجوم آوردند
در خاک نهال کینه را پروردند
در کعبه علی شکسته بتها شان را
اکنون به در خانه تلافی کردند
سروده جواد محمد زمانی
***
خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
سروده جواد محمد زمانی
***
بر چهره شکوه آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه ودرپس در
بر سینه مدال قهرمانی داری
سروده جواد محمد زمانی
******
کی بود گمان به فتنه دامن بزنند
آتش به سرای حی ذوالمن بزنند
ای اهل مدینه از شما می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
******
نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورد پرش را نزنید
دیدید اگر که دست مردی بسته
دیگر در خانه همسرش را نزنید
*****
از حیدر و کنج خانه حرفی نزنید
با من ز غم زمانه حرفی نزنید
پیش حسنین و زینبین ای مردم
از سیلی و تازیانه حرفی نزنید
******
ای یاس سپید فاطمیه ، زهرا
سردار شهید فاطمیه ، زهرا
ای کاش که در رکاب تو جانبازیم
گردیم شهید فاطمیه ، زهرا
******
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
به جای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش
***************
من بودم و باب هل اتی را بستند
امکان رسیدن به خدا را بستند
ای کاش بمیرم که خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضی را بستند
************************
عمریست رهین منت زهراییم
مشهور شده به عزت زهراییم
مردیم اگر به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهراییم
************************
چو می افتد به چشمم گاهواره
نفس می گردد از غم پر شماره
الهی کاش محسن در برم بود
نمی شد قلبم از کین پاره پاره
************************
اینها که به سوی خانه ام تاخته اند
اینها که مرا به گریه انداخته اند
با چادر و چوبه های بیت الاحزان
از بغض تو مشعل همگی ساخته اند
*****