دوباره جمعه آمد یار ما کو  

دوباره جمعه آمد یار ما کو                           خدایا دلبر و دلدار ما کو

دل ما را دوباره غم گرفته                            خدایا همدم و غمخوار ما کو

سحر با یاد او بیدار گشتیم                         خدایا ماه شب بیدار ما کو

طلوع فجر ما عصر ظهور است                     تجلی بخش شام تار ما کو

دلم خون گشت از زخم زبان ها                   خدایا صاحب و سالار ما کو

کنم جان را فدای خاک پایش                       امید عترت اطهار ما کو

گلستان جهان بی تو خزان است                 خدایا آن گل بی خار ما کو

                                                  ببار ای اشک از داغ فراقش

                                                  خدایا چشم گوهر بار ما کو

من پسر خون خدا مهدیم

مرا امام انس و جان گفته اند

 

 

مرا امام انس و جان گفته اند

مهدی صاحب الزّمان گفته اند

من پسر خون خدا مهدیم

وارث خون شهدا مهدیم

خون خدا جدّ نکوی من است

حضرت عبّاس عموی من است

عموی من کرامت دائم است

عموی من ماه بنی هاشم است

عموی من باب مراد همه است

عموی من عزیز دو فاطمه است

عموی من حسین را یار بود

حامی و سقّا و علمدار بود

عموی من امید اهلبیت است

عموی من شهید اهلبیت است

عموی من قبلۀ اهل ولاست

دیده فرات است و دلش کربلاست

عموی من تشنه ز دریا گذشت

تشنۀ دریا نه ز دنیا گذشت

عموی من به بحر بی تاب شد

آب هم از خجالتش آب شد

عموی من باغ گل علقمه است

عموی من سادات بنی فاطمه است

عموی من تا ببدن داشت دست

چشم زیاری برادر نبست

عموی من نام خوشش دلگشاست

عموی من همیشه مشکل گشاست

عموی من که بوده قلبش کباب

عکس سکینه دیده در موج آب

عموی من با همه آقائیش

همیشه بالیده به سقّائیش

عموی من کیست در اهلبیت

ساقی بیدست و سر اهلبیت

عموی من بر شهدا ماه بود

باب حوائج الی الله بود

عموی منکه پا به هستش زده

دست خدا بوسه به دستش زده

عموی من پروازش تا خداست

سفینة النّجات را ناخداست

عموی من سلام بر صبر او

که آب گشته زائر قبر او

عموی من دیده به قلب کباب

صورت شش ماهه در امواج آب

عموی من به آب هم ناز کرد

با جگر سوخته پرواز کرد

عموی من صورت نورانیش

شسته شده ز خون پیشانیش

دو چشم او دو چشمۀ اشک بود

تمام هستیش همان مشک بود

حیف که بند دلش از هم گسیخت

تمام آرزویش بر خاک ریخت

حیف که چشمش هدف تیر شد

دو دست او جدا ز شمشیر شد

حیف که شد قیام آن خسته دل

به سجدۀ آخر او متّصل

حیف که وقت سجده آن نازنین

دست نبودش که نهد بر زمین

ای بتو تکمیل تمام ادب

پیمبر عشق و امام ادب

ای که غم از شرح غمت سوخته

آب شده آتش افروخته

بهر تو ای دار و ندار حسین

جنّ و ملک ریخت سرشگ از دو عین

صفحه و انگشت و قلم گریه کرد

نیزه و شمشیر و علم گریه کرد

داغ تو ای ساقی بی چشم و دست

پشت حسین ابن علی را شکست

اشک بده تا که بگریم چو شمع

بهر تو در خلوت و در بین جمع

«میثمم» از بار گنه خسته ام

هر چه که هستم به تو دل بسته ام

ای به عطایت نگه عالمین

اکشف یا کاشف کرب الحسین

حضرت بقیةالله(عج)

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن

یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن

آهی در این بساط به غیر از امید نیست

یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن

از یـاد بـرده‌ایم شمـا را پـدر! ولی

این کودک فراری خود را قبول کن

رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم! 

مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن

گر بی‌نوا و پست و حقیریم و رو سیاه

اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن

گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم

رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن

شاعر:مجید لشگری

امام زمان(عج)

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 مانند مرده‌ای متحرک شدم بیا

بی‌تو تمام زندگی‌ام در عدم گذشت

 می‌خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت 

دنیا که هیچ، جرعهٔ آبی که خورده‌ام

از راه حلق تشنهٔ من مثل سم گذشت

 بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده‌ایم

از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

 تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده، که این جمعه هم گذشت... 

 مولا شمار درد دلم بی‌‌‌نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه‌ای آرام می‌شوم

ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت

شاعر:جناب آقای برقعی

امام زمان(عج)-مناجات

به جز از باغ حسنت گل نچیدم گل نمی‌چینم

رخت را بس که می‌بینم گمان کردم نمی‌بینم

سزد در هر نفس گردم هزاران بار قربانت

به امیدی که یکبار از کرم آیی به بالینم

به خاک پات سوگند از کدامین کوچه می‌آیی

که گردم گرد و بر خاک ره آن کوچه بنشینم

اگر جانم رود از تن نشاید مهر تو از دل

که رسم عاشقی پیش از ولادت بوده آیینم

تمام لحظه‌های عمر شد جان کندنم بی‌تو

تو بازآ تا به پیکر باز آید جان شیرینم

نمی‌دانم که بودم کیستم آنقدر می‌دانم

تویی بودم تویی هستم تویی عشقم تویی دینم

دعای عهد خواندم عهد بستم با تو یا مولا

که بازآیی و گل ریزم به پات از روی خونینم

بیا، تا کی صدای مادرت آید ز پشت در

بگو تا کی سر جد تو را بالای نی بینم

دعا کردم به تعجیل ظهورت دیدم‌ای مولا

که نام تو دعایم بود و یادت بود آمینم

به چشم «میثم» دل خسته اشک انتظاری ده

اگر چه اشک هم دیگر نخواهد داد تسکینم

شاعر:غلامرضا سازگار

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

 
 

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا

به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش

به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

دانلود مداحی زیبا و دلنشین ابا صالح التماس دعا


توسط : hamed7091

با سلام

این مداحی که امروز برای شما در اینجا قرار دادم مداحی با موضوع امام زمان (عج) است که بسیار زیبا می باشد .

متن مداحی :

مداحی
ابا صالح التماس دعا

ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
مدینه رفتی به پا بوسه مادرت زهرا یاد ما هم باش
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی
یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل باصفا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه
شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش
ابا صالح یا ابا صالح

**دانلود**

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد! 

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد 

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد 

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟ 

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

 

به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم

 

به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم

 

چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی

 

نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم

 

تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق

 

و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم

 

دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست

 

اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم

 

زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام

 

به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم

 

کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق

 

قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم

 

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست

 

و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم

 

مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم

 

نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

 می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت 

دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

 بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت

 تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...

 مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

 ***

حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

 


تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار

ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار

تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار

تقویمها نبود تو را ناله میکنند

در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار

تقویم ، بی تو هر چه که باشد قشنگ نیست

فرقی نمیکند چه زمستان و چه بهار

حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند

مرزی نمانده بین جهان ، جبر ، اختیار

دنیا پر است از همه چیزهای شوم

از هر چه اتفاق عبث ، تلخ ، ناگوار

از زندگی به شیوه حیوان ولی مدرن

یعنی که : کار ، پول ، هوس ، کار ، کار ، کار ...

مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان

مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان

که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان

در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز 

نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان

شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت

نشسته ام به امید نگاه مهدی جان

من عاشقم که ببینم جمال تو آیا

بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟

بحق حرمت اجداد خود نما نظری

ز مرحمت به من رو سیاه مهدی جان

خمید پشت من که از بار معصیت شاها

نموده ام همه عمر اشتباه مهدی جان 

 

عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور

عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور
 طلعت یارم شود روزى نمایان غم مخور


 آفتاب روى جانان از افق سر مى کشد
 صحنه آفاق گردد نورباران غم مخور


 گر که از بیداد «دى»، «آذر» فتد بر جان تو
 بشکند بیداد را لطف بهاران غم مخور


 شامگاه غم سحر گردد تو بیتابى مکن
 شام هجران رفت و آید وصل یاران غم مخور


 بانگ شوم جغد نومیدى اگر قلبت فشرد؟
 مى رسد بر گوش آواز هزاران غم مخور!


 یاس و نومیدى بیفکن، از سر کویش مرو
 چنگ زن بر دامن امیدواران غم مخور


 جامه عصیان و طغیان دور کن آنگه بیا
 تا دهندت جامه پرهیزگاران غم مخور


 پیر کنعان را بگو ایام غم پایان گرفت
 مى رسد از مصر بوى شهسواران غم مخور


 در طریق عشق و مستى بایدت مجنون شدن
 چون چنین گشتى برندت سوى یاران غم مخور


 از فراق یار غائب «ناصرا» غمگین مباش
 عاقبت پایان رسد دوران هجران غم مخور!

یا اباصالح المهدی ادرکنا

زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست‏

زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست‏


فلک شیدا، پریشان روزگار است


دلا، آدیـــــــنه شد، دلبر نیـــــامد


غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد


همه دلــــــها پر از آه و غم و درد


همه آلاله‏ها پـــــــــــژمرده و زرد


نفس‏ها خـــسته و در دل خموشـند


فغانها بى‏ صدا و پرخروشــــــــند


نه رنگى از عدالت، نى از صداقت‏


در و دیوار دارد  نقش ظــــــلمت


شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت‏


همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت

 


شده شام یتیمان، نالــــــه و اشــک‏


برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک


شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار


بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار


نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته‏


همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته


زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب‏


دمى، رویى زسرور نیست یا رب


به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند


به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند


اگر نرگس زهجرت زار زار است‏


شقایق تا قیامت دغـــــــــدار است‏

امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه-نوروز


امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت

آشفته ام که ماه شب تار بر نگشت

گفتم دوای درد من از راه می رسد

امّا طبیب این دل بیمار بر نگشت

وقتی کسی به دیدن یوسف نمی رود

حق می دهم که بر سر بازار بر نگشت

چشمْ انتظار چشم ترم رو به جاده ماند

پنجاه و چند جمعه و دلدار بر نگشت

من چه غروب ها که نشستم به پای تو

آیه، قسم، بهانه و اصرار بر نگشت

یک سال در گناه دلم را نظاره کرد

شکر خــــــدا ز ما نظر یار بر نگشت

با خود حساب کردم و دیدم که سال ها

بیراهه رفت این دل و یکبار بر نگشت

او سال هاست آبرویم را خریده است

ابر کَرَم ز عبد گنهکار بر نگشت

اصلاً بدون او چه بهاری؟ چه لذّتی؟

بی او نسیم هم سوی گلزار بر نگشت

این روزها به ماتم مادر نشسته ایم

مرثیّه خوان کوچه و مسمار گشته ایم

سال جدید، سال فرج، سال کربلا

امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت

تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه و محرم


تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟

تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری؟

تو هم چون نور در صلب حسین بن علی بودی

تـو از سـوز دل صدیقۀ اطهـر خبـر داری؟

اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا

تـو تنهـا از مـدال سینۀ مـادر خبر داری

عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما

تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری

تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت

تـو از ناگفتـه غم هـای دلِ حیـدر خبـر داری

تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی

تو از آن کشتۀ بی چشم و دست و سر خبر داری

تو بـا جد غریب خـود بـه دشت کربـلا بـودی

تو از قلب وی و داغ علی اکبـر خبـر داری

تو روی شانۀ خورشید دیدی ماه کوچک را

تو از پیکان و ذبح حنجر اصغـر خبـر داری

تـو دیـدی عمـه ات زینب، کنـار قتلگاه آمد

تو از بوسیدن آن نازنین حنجر خبـر داری

تو می دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد

تو از این بندۀ بی دست و پا بهتر خبر داری

این هفته نیز جمعه ما بی شما گذشت

این هفته نیز جمعه ما بی شما گذشت

آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت

این هفته هفت روز به ظاهر گذشتنی

بر من ولی عزیز دلم قرن ها گذشت

 


در خارزار حوصله هایت دویده ام

حالا ببین چه بر سر این دست و پا گذشت

هفتاد گوشه ناله زدم تا که جمعه شد

جانم به لب رسید ولی جمعه تا گذشت

گفتند جمعه بوی تو می آورد نسیم

اما نسیم آمد و سر در هوا گذشت

خورشید هم هوای مرا تازه تر نکرد

او هفت دفعه آمد و بی اعتنا گذشت

عمرم به سر رسید و از این دست جمعه ها

تکرار شد نیامدی و عمر ما گذشت...

ایوب پرند آور

منبع: هیئت وارثان ثارلله(ع)

هر سحر منتظر يار نباشم چه كنم ؟  من اگر اينهمه بيدار نباشم چه كنم ؟  گريه بر درد فراق تو نكردن سخت ا

هر سحر منتظر يار نباشم چه كنم ؟

من اگر اينهمه بيدار نباشم چه كنم ؟

گريه بر درد فراق تو نكردن سخت است

خونجگر از غمت ای يار نباشم چه كنم ؟

عده ای بر سر آنند اسيرت نشوند

من بر آنم كه گرفتار نباشم چه كنم ؟

تو چه كردی كه من از خواب و خوراك افتادم ؟

راستی ، اينهمه بيمار نباشم چه كنم ؟


چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو يكبار نباشم چه كنم ؟

ابرويت تيغ مصری است كه جان ميطلبد

به طلبكار بدهكار نباشم چه كنم ؟

خواستم نام مرا هم بنويسند همين

سر بازار خريدار نباشم چه كنم ؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فكر بين در و ديوار نباشم چه كنم ؟

نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است


غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من  را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد

 

نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیردa

منبع:سایت بانک اشعار مهدوی

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟


کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟

مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس

بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟


کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟

و چشم فتنه‌ی عالم به خواب خواهد شد

کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریه‌ی شوق

بهار و باغ و چمن، کام‌یاب خواهد شد؟

کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ

در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟

جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پرده‌ی غیب

کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟

کدام جمعه به خورشید می‌خورد پیوند؟

و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد

هزار جمعه دعای فرج به لب داریم

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟


زمزمه مناجات با امام زمان (عج) (الا ای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا)



الا ای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا
ز پشت پرده ی غیبت برون شو ، جان زهرا
ببین رخسار زردم پر از اندوه و دردم
ولی اللهِ اعظم بیا دورِت بگردم
بیا و ببین ، تو ای مهجبین ، که بر غفلت اسیرم
بده با وفا ، به راه خدا ، فقیرم من فقیرم

گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی

******
دمی یاد غریبی ات نبودم ، وای بر من
دگر بر دوری ات عادت نمودم ، وای بر من
الا ای قبله ی جان شدم بیمار عصیان
بده چشمی که باشد ز هجران تو گریان
منم سر به زیر ، به دنیا اسیر ، الا ای هل اتایی
شدم روسیاه ، ز فرط گناه ، بگو پس کی میایی

گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی

******
فدای ناله هایت هر سحر گاه و شبانگاه
به یاد کوچه و کرببلا داری به لب آه
گهی یاد شهیده که قدّش شد خمیده
و گاهی هم به یاد امام سر بریده
غم کوچه و ، غم کربلا ، دلت را کرده محزون
بود در بکا ، به سوز ونوا ، روان از دیده ات خون

گل فاطمه گل فاطمه اباصالح یا مهدی

امیر عباسی

دریافت سبک

زمینه مناجات با امام زمان (عج) (آه ، بشنو آوای من)

آه ، بشنو آوای من ، ای گل یاسمن ، حجت بن الحسن
خورشید پنهان از نظر ما      بنگر به آه و چشم تر ما
العجل ای ، دلگرمیّ مستضعفین ، اُمید مؤمنات و ، یار مؤمنین
العجل حجت الله     مولا بقیة الله

یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله

 ******

آه ، امامُ المنتَظَر ، شام دل را سحر ، نور ثانی عشر
لاله به صحرا کرده صدایت    پشت در زهرا کرده صدایت
منتقم غربت زهرا ، العجل ، آرامش تمام دلها ، العجل
العجل حجت الله   مولا بقیة الله

یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله

 ******

آه ، بر نبی نور عین ، سروَر عالمین ، روضه خوان حسین
ای غصه دار دلبر بی سر      العجل حقّ پیکر بی سر
تشنه ی سر جدا گوید ، دیگر بیا ، سرِ بر نیزه ها ، گوید دیگر بیا
العجل حجت الله   مولا بقیة الله

یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
العجل حجت الله مولا بقیة الله

امیر عباسی

دریافت سبک

منبع : حسینیه نوحه

شعر امام زمان(عج)ـسید مجتبی شجاع




دارم به لب اين زمزمه بر مي گردد

آرامش قلب همه بر مي گردد

از راه خطا اگر که ما بر گرديم

اين جمعه گل فاطمه بر مي گردد


××××××××××××

لب را که پر آه مي کنم ،مي بيني

عمري که تباه مي کنم ،مي بيني

مُردم ز خجالت چو شنيدم آقا

وقتي که گناه مي کنم ،مي بيني


××××××××××××××


در اینکه جفا کار و بدم حرفی نیست

در اینکه ریا کار و بدم حرفی نیست

ارباب،کریم و مهربان است،ورنه

در اینکه خطا کار و بدم حرفی نیست

شعر امام زمان(عج)_علیرضا خاکساری


میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

من امید وصل دیدار تو را دادم به دل  

یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت

یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من

شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت

امپراطور زمین و آسمان بالانشین

در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت

در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی

مهربانی های قلب مصطفی می بینمت*

در تقاص  ضورت نیلی زهرای بتول

منتقم با ذوالفقار مرتضی می بینمت

تو کریم بن کریم بن کریم بن کریم

من غریب همچون امام مجتبی می بینمت

ای تک و تنهای عالم ای حسین عصر ما

وارث شاه مرمل بالدما می بینمت

سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست

من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت

حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست

باقرالعلم بدون انتها می بینمت

مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما

صادقی و صادق آل عبا می بینمت

کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود

بامرام و بامروت با صفا می بینمت

فانی فاللهی و بی مثل و مانند و بدیل

در مقام بندگی آقا رضا می بینمت

دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد

شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت

گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی

هادی بیگانگان و رهنما می بینمت

العجل الساعه و الغوث یابن العسگری

منجی زندانی دام بلا می بینمت  

وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود

ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت

ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها 

غرق حزن و  ماتم و شور ونوا می بینمت 

بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب

هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت

پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا

زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت

کودکی وصل فراق یار یادم داده است

بر دلم افتاده امشب یا اَبا می بینمت

کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟

اربعین صحن و سرای کریلا می بینمت

این شب جمعه بیا باهم عزاداری کنیم

یا لثارات الحسین ، ایوان طلا می بینمت

شعر حضرت مهدی (عج)ـ محسن داداشی


مشکل گشای شیعه بیا جان به لب رسید
ای یادگار کرب و بـلا ، جـان به لب رســیـد

بــرخـــیز ای عــدالــت بی انــتهــا ، بـــیا
دنــیا فـــریب داده جــــوانهـــای شهــر را
یک عـــده از حــــقیقــت خلـقت رمیـده اند
ایـــنجا بـــرای خــویش خـــدا آفـــریده اند
شـــیطــان فــــریب داده تـــمام قیـــاســها
اینجا خـــــدای ما شده اند اسکـــناس ها
اینجا نـــماز یومـــیّه ما قضــــــا شـــــده
بهــــتر بگویـــمت که نیـــایــش رهــا شده
اینجا دو چشم غیرت مردان به خواب رفت
غیرت که رفت از ســـر زنها حـــجاب رفت
از اعـــــتیــاد پشت جوانــانــــمان شکست
دیـــدم به دســـــت دختری قلّادۀ ســگ است
اینجا جوان به فکر هـــوای مــــَجازی است
مثل عـــروسکی ست که اســباب بازی است
اینجا کمین نــــشسته خطــــــرهـــای دشمنان
دخـــتر ، پسر شده ، پســــران شکل دختران
اینجا قسم به حضرت عــــبــاس(ع) رایج است
یک بسته اسکناس چو باب الحــــوائـــج است
فکـــر یک عـــــده پـــــول ِربا یا نــــزول شــــد
حاجی نکرده ســـــجده نمازش قـــــــــــبول شد
صحبت زِ ماهــــــواره و اینترنت و فضــــاست
اینجا ،یتیم هست ولیکن عـــلــــــی(ع) کجاست؟
ایــــنجا اذان که مـــیزنـــــد افــــطار می شــــود
از رنگــــهای سفــــره ســــَرم گـــیج می رود
ما ، روزه دارِ ســفرۀ رنگـــین مردُمــــیــم
یکسال هر چه را که نخوردیم ،میخوریم
آلات جُـــرم مـــا همه تکــــمیـــل می شوند
تا جمعه می رسد همه تعطـــــیل می شوند
اینجا تمام صحـــــبتمان روز جــــمعه است
تفریح و پارک رفتنمان روز جمعــــــه است
آثار پاک خـــــون شـــــهیــــــدانمان گــذشت
اوقاتــــمان با تلــــــفن هـــــمراهمان گذشت
گوشــــیِ ما وســــیلۀ فانــــوسِ مردم است
تلفن که نیـــــست خانۀ نامــوس مردم است
آقا خلاصــــه خانۀ دلهــــــا خــــراب شــــد
وللهِ قــــــلب منـــــتظــــرانت کـــــباب شـــد
قربان ذوالفقار شما ، یابن العسگری(عج)
ای منتقم به خون خدا، یا بن العسگری(عج)
تا روز وعده ما همگی پشت این دریــــــم
ما دلخوشیم که کـــلب نمکزارِ حـــــــیدریم
آقا بـــیا مسیر خــــــــــدا را نـــــــشان بده
آقــــــا بیا جـــــــواب هـــمه ناکســـــان بده

یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه

امام زمان(عج)-مناجات

 

یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه

یک زخم از تو بر تن، از صد هزار جان بِه

خاک درِ تو بر رو از آبروست خوش تر

خار ره تو در باغ از سرو بوستان به

هر سو تو روی آری از کعبه می بری دل

هر جا تو پا گذاری از چشم آسمان به

اشکی که بر تو ریزد گردد شراب کوثر

قلبی که بر تو سوزد از گلشن جنان به

وقتی نخوانم از تو وقتی نگویم از تو

خاموشی ام ز گفتن، لالیم از زبان به

یک گوشه در حریمت از وسعت دو عالم

یک قطره از فراتت از بحر بی کران به

زخم تو مرهم دل، درد تو داروی جان

نام تو بر زبان ها از ذکر قدسیان به

دامان کربلایت از قلب عرش خوش تر

گودال قتلگاهت از ملک لامکان به

تا می سراید از تو تا می نویسد از تو

یک لحظه عمر "میثم" از عمر جاودان به

چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟

چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟

دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟

 قصه عشق من و زلف تو، گفتن دارد

نرگس مست کجا، همدمی خار کجا؟

 سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست

ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا؟

 هر که را تو بپسندی بشود خادم تو

خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا؟

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری

که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟

اللهم عجل لمولانا المظلوم الفرج

او خواهد آمد

اقاکی می شودبیایی


افسران -  آقا نماز شب که میخوانی دعایم میکنی یا نه؟

گــــــل زهرا به عشقت آشنایم می کنی یا نه؟
آقا نماز شب که میخوانی دعایم میکنی یا نه؟

اگر چه من رفیق نیمه راه و بی وفا بودم

چو عباس بن حیدر با وفایم می کنی یا نه؟ 

اَللّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ الْفَرَجْ وَالْٰعافیَةَ وَ الْنَصْرْ 
وَ جَعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْْوانِه وَ اَنْصارِه وَالْمُسْتَشْهِدینَ بَیَْنَ یَدَیْهْ

ای صاحب عزا کم ما را قبول کن


یا صاحب الزمان (عج)
مسکین شدم که باز عطایی بیاوری *** یک لقمه نان برای گدایی بیاوری
حالا که کار ما به تو افتاده یا کریم *** خوب است دست عقده گشایی بیاوری
با این همه تجلی ذاتی که در تو هست *** شایسته است رو به خدایی بیاوری
تا راه ما به سمت حرم منتهی شود *** باید دوباره قبله نمایی بیاوری
من زیر بار منت اغیار کی روم؟ *** منت کشیده ام که بلایی بیاوری
موسی ای و اشارت تو عین معجزه است *** اصلا نیاز نیست عسایی بیاوری
هر بزم روضه سفره احسان فاطمه است *** اینجا نشسته ایم غذایی بیاوری
نزدیک است که از سمت مادرت *** ما را برات کرببلایی بیاوری
ای صاحب عزا کم ما را قبول کن *** امسال هم محرم ما را قبول کن