غارت زده منم که کنارت نشسته ام


غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام

غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم

غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را

غارت زده منم چه کنم با جنازه ات
ای وای ریخته به زمین خون تازه ات

غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم

غارت زده منم که ز آغوش بسته ات
می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم

من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند
نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم

داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
...
«تشییع روز با من و تو سازگار نیست
تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»1
1.بیت از علی اکبر لطیفیان
***محمد بیابانی***



مدینه حسینت کجا می‌رود؟

مدینه حسینت کجا می‌رود؟
اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟
غریب وطن نیمه‌شب از وطن
غریبانه پیش خدا می‌رود
دلِ شب خدا را صدا می‌زند
چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه
به دنبال او از قفا می‌رود
به تعجیل رو در کجا می‌برد؟
مگـر سـر بـرای خدا می‌برد؟
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله زینب است
«طرماح» یک لحظه محمل مران!
خدا را که وقت نماز شب است
نفس‌ها همه نال? یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ چشم انتظار
به هر محملی نغم? «یارب» است
شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها
بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـه‌ها
شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لب تشنه سر
پسر را ببندند در سلسله
شرار جگر شمع محمل شده
نـوای جـرس آتش دل شده
مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر ام‌البنین
که عباس گردد فدای حسین
دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علی‌اکبر است
مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن
الهــی بــه دنبــال ایــن کاروان
بوَد روز و شب اشک «میثم» روان