مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا

مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا
دست نیازم بود باز به سوی رضا
آرزویم این بود تا دم مردن شود
چشم گنه کار من باز به سوی رضا
خلق جهان زائرند از همه سو کعبه را
کعبه بود در حجاز زائر کوی رضا
با نفس عیسویش، با دم جانبخش خویش
جان مسیحا بود زنده ز بوی رضا
بر بدنش می شود آتش دوزخ حرام
هر که خورد قطره ای آب ز جوی رضا
کشور ایران فقط نیست به او متکی
زندگی کائنات بسته به موی رضا
نیست عجب خضر اگر تشنه لب جام اوست
ساقی رضوان بود مست سبوی رضا
جرم و گناه و خطاست عادت دیرین من
عفو کرامت بود خصلت و خوی رضا
چند به شوق بهشت زائر این در شوی
جنت جنت بود روی نکوی رضا
"میثم" اگر از نماز آبروی مؤمن است
آب دهد بر نماز آب وضوی رضا

*************

مسیح می دمد از تربت مطهر من

رضای طوس نه، عالم بود معطر من
فرشتگان همه زوار زائرین منند
بهشت گشته بهشت از بهشت منظر من
منم عزیز دل فاطمه امام رضا
که خلق کرده خدا خلق را به خاطر من
عجیب نیست اگر زائری که قبر مرا
به بر گرفته بگیرد قرار در بر من
هزار موسی عمران به سجده افتادند
در این حریم به خاک مسیح پرور من
دلی که زائر من می شود مزار من است
خوشا دلی که شد این جا مزار دیگر من
شکسته ای که صدا می زند مرا از دور
جواب می شنود بارها ز داور من
ز هر دری که شود زائرم به من وارد
درست چهره به چهره بود برابر من
من آفتاب خدایم جهان در آغوشم
شما حضور من و عالم است محضر من
کتاب منقبتم را تمام نتوان کرد
اگر شوند همه انس و جان ثناگر من
کسی که زائر من گشت دوستش دارم
روا بود که خطابش کنم برادر من
الا تمام خراسانیان پاک سرشت
خجسته باد شما را طواف مقبر من
فرشتگان چو کبوتر به دورتان گردد
به شرط آن که بگردید دور زائر من
به زائرین من اینک نصیحتی است مرا
که احترام بگیرید از مجاور من
اگر به مرقد من نیز دستتان نرسید
زنید بوسه به قم بر مزار خواهر من
هزار حیف که قدر مرا ندانستند
که بود هر نفس من غم مکرر من
هزار بار عدو مخفیانه کشت مرا
خدای نگذرد از قاتل ستمگر من
شرار زهر مرا در دل آتشی افروخت
که آب گشت همه عضو عضو پیکر من
چو شخص مار گزیده به خویش پیچیدم
خدا گواست چه آورد زهر به سر من
میان حجره زدم دست و پا غریبانه
جواد بود و من و لحظه های آخر من
دو دست خویش گشود و گرفت اشک مرا
فتاد تا که نگاهش به دیدة تر من
زنان شهر خراسان گریستند همه
زدند بر سر و سینه جای مادر من
به روز حشر نسوزد جحیم "میثم" را
که بوده با سخن و سوز خویش یاور من

ادامه نوشته

ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه


آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی

زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی

ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی

مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین
***مسعود اصلانی***

مدح حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام

دل که راهی خراسان شد هوایی می شود *** زائر جامانده را شور و نوایی می شود

پا که در گِل ماند حج اغنیا هم پیشکش *** غم مخور بر ما فقیران هم عطایی می شود

ادامه نوشته

امام رضا علیه السلام-مناجات

دوست دارم صدات كنم تـوهـم منونـيگا كـني

مـن تـورونـيگا كـنـم تـوهـــم مـنــوصدا كني

قـربـون چـشـا ت بـرم ا ز راه دوري اومـدم

جا ي دوري نـمــيـره اَ گَـه به مـن نـيگا كني

دل مـن زنـد و نِـيِـه تـو ئي كه تنها مـيـتـوني

قـفـســـو و ا كـنــي و پــرنـــده رو رهـا كني

ميشه كـنـج حـرمـت گـوشـۀ قـلـب مـن با شـه

مـيـشــه قـلـب مـنـو مـثـل گـنـبـدت طلا كني

توسرت شـلـوغـه زيردست وپا ت فـراوونَـن

ازخـدا مـيـخـــوام كـمـي به زيرپا نـيگا كني

تـوغـريبي و مـنـم غـريـبـم ا مّـا چي مـيـشـه

ايـن دل غــــريـبـه روبــا خــودت آشـنا كني

دوست دارم توايوون آئينه ات صبح تاغروب

مـن با تـوصـفــا كـنــم تـوهــم مـنـودعا كني

به و فا ي كـفـتـراي حـرمت مـنـم مـيـخـوام

كـفــتـري با شـم كه تـنـهـا تـومـنـوهـوا كني

د لـمـو گـره زدم به پـنجره ات دارم مـيـرم

دوست دارم تا من ميام زودگره هارووا كني

صدهزاردفعه ام شده پاي ضريح زارميزنم

تا د لـت يه با ر بـسـوزه د ر د مـو دوا كني

دوست دارم كه ازحالا توصبح محشرهميشه

من رضا رضا بگـم تـوهـم مـنـو رضا كني

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) "


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است / یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی فرشته ای که به پابوس آمده / اینجا میان رفتن و ماندن مردد است

اینجا مدینه نیست ، نه مدینه نیست / پس بوی عطر کیست که مثل محمد است ؟

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای / اینجا برای عشق شروعی مجدد است

جایی که آسمان به زمین وصل میشود / جایی که بین عالم و آدم زبانزد است

هر جا دلی شکست به این جا بیاورید / اینجا بهشت ، شهر خدا ، شهر مشهد است


ولادت با سعادت میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طـوس، شاه انیس النفـوس ،

ولی نعمتمون " سلطان حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) " بر حضرت مهدی (عج) و

آسید جـواد ذاکر عزیزم و بر شما عـاشق اهل بیت (ع) و بر خـانواده عزیز و گرامیتان ،

تبریک و تهنیت باد ... " عیدتان مبارک ، التماس دعا "


رو چو به ایوان طلا میکنم / گریه کنان رضا رضا میکنم

قهر مکن با من درد آشنا / اذن دخولی که گدایم گدا

http://www.majzobolhosein.blogfa.com

امام رضا(ع)-مناجات


گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام

 کن عنایت که به امید نگاه آمده ام

 حرمت کعبۀ عشق و نگهت چشم خدا

 به طواف حرمت غرق گناه آمده ام

 خسته از سرکشیِ نفس ز حق بی خبرم

 شب ظلمانی ام و در پی ماه آمده ام

 نکند روی بگردانی و راهم ندهی

 که به امید نگاه، این همه راه آمده ام

 همه ی حاجت من دیدن رخسار شماست

 " من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام "

 همه ی هستی من اشک غم کرببلاست

 زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام

 کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است

 کز غمش با شرر و شعلۀ آه آمده ام

×××

با تشکر از آقای شهریاری برای ارسال این شعر


امام رضا(ع)-مناجات


آقا سلام! سوز و نوایی به ما بده

هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب!

آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

تنها به عشق دیدن تو ندبه خوان شدیم

هر صبحِ جمعه حال دعایی به ما بده

این دیده ای که غیر تو هر چیز دیده است

از ما بگیر و چشم خدایی به ما بده

تا کی اسیر لذّت نفسانیت شدن؟!

بشکن حصار و برگ رهایی به ما بده

زنگار معصیت دل ما را سیاه کرد

با کیمیای عشق، جلایی به ما بده

رویِ سیه به ما نمی آید نگاه کن

این جلوه را بگیر و نمایی به ما بده

در این زمان که هر که به دنبال زندگی است

توفیق نوکری و گدایی به ما بده

چیزی نمانده تا که مُحرّم فرا رسد

سهمیّه ی امام رضایی به ما بده

سهمیّه ای که قطره ای از آن گره گشاست...

...در دیده ها بریز و صفایی به ما بده

در هر فراز روضه ی گودال قتلگاه

حال و هوای کرب و بلایی به ما بده
ادامه نوشته

امام رضا(ع)-مناجات

 

کم کم دل هوایی مان بال و پر گرفت

محتاج لحظه های تو راه سفر گرفت

دل را رئوف من، نگهت تا حرم کشید

پائین پات دست دعا روی سر گرفت

نجوای عشق، همهمه ی زائران اشک

پیراهن ضریح تو را چشم تر گرفت

حاجت زیاد و بذل عنایات بی حد است

هر دل شکسته تر که بود بیشتر گرفت

آقا «قسم به جان جوادت» چه می کند

با این قسم گرفت هر آن کس اگر گرفت

آهو شدن که قسمت هر کس نمی شود

ضامن ترین امام مرا هم به بر گرفت

باب الجواد بود که بغض دلم شکست

شعرم تمام بود ولی تازه سر گرفت


امام رضا

 

اشعار ولادت امام رضا علیه السلام

 

رباعیات ولادت امام رضا علیه السلام

 

رباعیات امام رضا علیه السلام1

 

اشعار با لهجه مشهدی

 

اشعار مدح امام رضا علیه السلام

 

اشعار مدح امام رضا علیه السلام

 

سیره وسیاست امام رضا علیه السلام

 

سخنانی از امام رضا علیه السلام

ادامه نوشته

امام رضا(ع)-مناجات

امام رضا(ع)-مناجات

 

هنوز حال و هوایی كه داشتم دارم

هنوز طبع گدایی كه داشتم دارم

برای گمشدگان یك چراغ روشن كن

نیاز به راهنمایی كه داشتم دارم

بساط شاه و گدا در كنار هم پهن است

كنار جایِ تو جایی كه داشتم دارم

همان گدای قدیمی كه داشتی داری

همان امام رضایی كه داشتم دارم

حرم نگو، عتبات است، تو حسین منی

هنوز كرب و بلایی كه داشتم دارم

&&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مدح و مناجات


دل اگر دیده به دلدار نبندد چه کند

دیده گر از کَرَمت بار نبندد چه کند

تا دلِ سوخته را مثل تو دلداری هست

دل اگر دیده ز اغیار نبندد چه کند

دارد آن خاک، قدومت که ندارد کعبه

زائرت حِرز به دیدار نبندد چه کند

دل ز هر کس، به خدا حُجبِ نگاهت بِبَرد

مِهرت آئینه به رخسار نبندد چه کند

دلبری چون تو که دل هاست گرفتار غمش

چشم، بر چشم گرفتار نبندد چه کند

کیست شایستۀ مدح قدِ سَروِ تو رضا

دل دخیلِ قدم یار نبندد چه کند

سائلت وقت عبور تو ز بازارِ نظر

راه، با چشم خریدار نبندد چه کند

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو

می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو

ای همه عالم امکان شده سرگردانت

وی سرِ خوان ولای تو همه مهمانت

همه افلاک به زیر قَدَمت ریگِ رَهَند

همۀ کون و مکان ریزه خور دستانت

پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد

دیده چون باز کنی روز شود حیرانت

سایه بر سر فِکَن ای دودۀ زهرا و علی

دودمان تو نظر دوخته بر چشمانت

پارۀ جان پدر! کوثر ثانیِ رسول!

مادرت مَحوِ ز بر داشتنِ قرآنت

چون به توحید گشودی لب شیرینت را

 ((مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت))

انبیا کارگزار ره نورانیِ تو

پاسبانان مقرّب همگی دربانت

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو

می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو  

&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


باز هم در به در شب شدم ای نور سلام 

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست

پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

پیچش قافله ی ما که به سوی نور است

رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است  

&&&&&&&&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مدح و مناجات


ای حرم، گوشه‌ای از ایوانت

ای بـهشت خـدا خراسـانت

ای تمام وجود، سفرۀ جـود

ملک و جن و انس، مهمانت

دین و ایمان ما ولایت توست

هر چـه داریم از عنایت توست

درد جان را طبیب کیست؟ تویی

فقــرا را حبیـب کـیست؟ تویی

پــدر و مــادرم بــه قربــانت

آشنـای غـریب کـیست؟ تویی

که به زوّار خود سلام کند؟

پیش پـای گـدا قیام کند؟

ای ولایت کمـال ایمانم!

کل توحید و کل و قرآنم!

"اکرمو الضیف" را شما گفتید

در بـه رویـم نبنـد، مهمانم

تـو رئـوف همـه رئوفـانی

هیچ ‌کس را ز در نمی‌رانی

به حـریم مطهـرت سـوگنـد!

به قم و صحن خواهرت سوگند!

به حسین و به عمه‌ات سوگند!

به جـواد و بـه مادرت سوگند!

دست حاجت به دامن تو زدم

تـو بـه رویم نیاوری که بدم  

مظهـر رحـمت خداونـدی

آرزوی هــر آرزومنـــدی

دشمنت هم اگـر ز در آید

به خدا در بر او نمی‌بندی

همه را زائرت خطاب کنی

کی گنـهکار را جواب کنی

کاهم و کوه معصیت بارم

روسیـاهم بـدم گنهکارم

آبـروی مـرا مبـر مـولا!

به همه گفته‌ام رضا دارم

گر چه بی‌قیمتم اگر چه بدم

هیچ کس جز شما نمی‌خردم

ای دو عـالم حریـم محترمت

من و لطف و عنایت و کرمت

بس‌ کـه آقــا و مهربان استی

دل آلــوده‌ام شــده حـرمت

جز تو الفت به کس نمی‌گیرم

دل خـود از تو پس نمی‌گیرم

خوش‌ترین ذکر من حکایت توست

مدح تـو، وصف تـو، روایت توست

کس نگویـد که مـن فقیـر استم

همـه دارایـی‌ام ولایـت تــوست

اگـر آلــوده‌ام اگـر پستم

به شما خانواده دل بستم

تو به چشمان بسته‌ام نوری

تو به انس فقیر، مسـروری

در میــان ائمـۀ اطهار

بـه امـام رئوف، مشهوری

تو به افتاده بال می‌بخشی

تو نکرده سؤال، می‌بخشی

دل ما هـر چـه هست خانۀ توست

کوه غم‌هـای مـا بـه شانۀ توست

چشم «میثم» به دست لطف شما

نفـس او پــر از ترانــۀ تــوست

گر چـه بـار گنــاه آوردم

بـه حـریمت پناه آوردم

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


تا یوسف اشکم سر بازار نیاید

کالای مرا هیچ خریدار نیاید

در سوز جگر مصلحت ماست که ما را

غیر از جگر سوخته در کار نیاید

خارم من و در سینۀ من عشق شکفته است

تا خلق نگویند گل از خار نیاید

بیمار فراقم من و وصل است دوایم

تدبیر به کار من بیمار نیاید

یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک

بر دیدن این دلشده یک بار نیامد

ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت!

مدح تو جز از ایزد دادار نیاید

خود را به تو بستم که منم نوکر کویت

از نوکریم گر که تو را عار نیاید

ما عافیت از چشم تو داریم که گوید

بیمار به دلجویی بیمار نیاید  

نومیدی و درگاه تو، بی سابقه باشد

هر کار ز تو آید و این کار نیاید

آخر به کجا روی کند ای همه رحمت

گر در بر تو شخص گرفتار نیاید

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت

جایی ننوشته است گنهکار نیاید

جاروکش درگاه توام همچو "مؤید"

زین بیش از این بندۀ دربار نیاید

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


گریه غوغا می كند، دل های ویران بیشتر

صحن را پر كرده امشب بوی  باران بیشتر

هر چه كردم تا ضریحت را ببوسم لحظه ای

بست بر من راه را این بیشتر، آن بیشتر

یا تو داری می كشی شعر مرا سمت جنون

یا دل من می زند خود را به توفان بیشتر

خوب جایی آمدی شاعر مگر نشنیده ای

می شود هر مشکل آسان با كریمان بیشتر

از شما پنهان نباشد از خدا پنهان كه نیست

من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر

بسته هر كس جایی از جغرافیا دل را و من

بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر

بند بندم بیقرار اصفهان تا مشهد است

انس دارد روح من با این بیابان بیشتر

شب میان پنج صحن و  هفت ایوان طلا

ماه جولان می دهد در این شبستان بیشتر

پنجره فولاد یعنی بارش یكریز نور

هر چه این جا درد می بینید درمان بیشتر

علّتش  را من نمی دانم ولی در این حرم

بوی عطر كربلا جاری ست در جان بیشتر

دارم امشب می روم اما دلم پیش شماست

ای گرفتار تو دل های پریشان بیشتر

این كه ما را دوست می دارید یا نه با شماست

ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر




کبوتران حرم

قــــربون کـــــبوتران حـــــــرمت قـــربون این همه لطف و کــرمت

از روزی که بـا تــو آشـــنا شــدم مــــورد مـــرحـــمت خــــدا شـدم

گفته ای هر که بـیاد به پا بـــوسم تــو گرفتاری به دادش می رســـم

گفته ای هــر که بــیاد بــه دیــدنم مــن میام سه جا بهش سر می زنم

اومدم سوی تو مولا ای عــزیز دل زهرا

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

منم امــروز بــه زیــارت اومدم بـــه امــیدی در خونت او مـــدم

تــوی قبــرم آــقا جـون منتظرم کــه بــزازی کــف پــا تو رو ســرم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

حال که از گناه پَــرم ســـوخته شــده چـــشم مــن بـه گـنبدت دوخته شده

آقــــا جـــون جـــون جـواد شـفام بده هر چی که ازت می خوام رضا بده

رضا جون دوست دارم دوست دارم ز فــــراغت آقــا جـــون دل نــدارم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

اومـــدم با دل پر خــون سوی تــو اومـــدم تــا کـــه بـبینم روی تـــو

اومــــدم تـــا عــقده از دل وا کـنم اومـــدم ایـــنجا تـــو را پــیدا کنم

یه روزی میاد که زیر خاک باشم کی می شه که از گناهام پاک بشم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

آقـــا جـون، جون جواد راهم بــده هر چی که می خوام ازت رضا بــده

دوری یَم از بدی و زشــتی بــده بـــــیا بـــا خدا مـــن و آشــــتی بـــده

دل عــــاشــقا برات پر مـی زنه گــــــدا رو بـــبین داره در می زنـــه

چی می شه به قلب خستم جون بدی خـــودتُ امـــروز بــه مــا نشون بدی

بــــیا ای نـــور دو چـــشمان تـــرم مـــی دونـــی کـسی رو جز تو ندارم

ای غریبْ شاه خراسان رس به فریادم رضا جان

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

عـــمریه در خـــونت در می زنم هی شبا این در و اون در می زنم

می دونم از هــمه رو سیاه تـــرم اما عـیدی مو بده می خوام بــــرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

امام رضا



من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

میلاد امام رضا(ع)

(تشـــنه ســـقا خونتم، مـــولا رضـــا جـــان

(سائل مهمون خونتم، مـــولا رضــــا جـــــان

(اگـــر تو جونـــمُ بــخوای، حــــرفی ندارم)

(رو خـــاک پـای نـوکرات، ســر مـــی گذارم)

نــــوکریِ نـــوکر تــــو، بـــهتر ز شـــاهان

(جــــارو کـــــــشی حـــرمت، مـــلک ســـلیمان

مولا مولا یا امام رضا(4)

مـــرغم و در دام تـــوام، مـــــــولا رضا جـــان

کـــبوتر بام تـــــــــوام مــــولا رضــا جـــــان

هـــر کسی خاطر خواهِ یــه دلـــبر نـــازنینه

برای دیدارش همیشه سر راهش می شـــــینه

دل مــــــــــن اســــــیر رویِ، دلکش نگارمه

دیــــگه آروم نــــداره، تــا روی یار رو ببینه

مولا مولا یا امام رضا(4)

عـــاشق دیــــدار تـــوام، مـــولا رضـــا جــان

عـــبد گـــفتار تـــوام، مـــــــولا رضـــا جـــان

ضــــــریح و بـــارگـــاه تـــو، بـــاغ بـــهشتم

مـــــحبت و مــــهربونیت، عـــــین ســـرشتم

بــــه خــــاک آستـــان، بنـــشسته ام مــــن

بـــه پـــنجره فـــولاد تـــو، دل بـــسته ام مـــن

مولا مولا یا امام رضا(4)

غزیب شهر خراسان عزیز زهرایم

غزیب شهر خراسان عزیز زهرایم

رئوف همچو خدای رحیم و یکتایم

به دستگیری سائل همیشه مشهورم

منم که ضامن آهو میان صحرایم

به هر کجا که صدا می کند مرا مسکین

به غزبت دل خونم قسم که می آیم

رضای فاطمه را از من غریب بجو

که من کلید رضای علی و زهرایم

به نام من به در آور لباس احرامت

که من خود عاشق این جامه مصفایم

اگر شرایط احرام تو شکسته شده

مدار غصه به حکم تو خورده امضایم

قبولی زحمات محرم و صفر است

هر آن که ناله زند در عزای عظمایم

منم غریب که جز من کسی غزیب نشد

بجز جواد کسی بر دلم حبیب نشد

 

--

خراسان می‎دهد بوی مدینه

 

 

خراسان کوه غم دارد به سینه
خراسان را سراسر غم گرفته

در و دیوار آن ماتم گرفته
خراسان! کو امام مهربانت؟

چه کردی با گرامی میهمانت؟

 

خراسان راز دل‎ها با رضا داشت

چه شب‎هایی که ذکر یا رضا داشت
خراسان کربلای دیگر ماست

مزار زاده‎ی پیغمبر ماست
خراسان! می دهد خاکت گواهی

ز مظلومی، شهیدی، بی گناهی
به دل داغ امامت را نهادند

امامت را به غربت زهر دادند
دریغا! میهمان در خانه کشتند

چه تنها و چه مظلومانه کشتند
امامِ اِنس و جان را زهر دادند

به تهدید و به ظلم و قهر دادند
ز نارِ زهرِ دشمن، نور می‎سوخت

سرا پا همچو نخل طور می‎سوخت
ز جا برخاست با رنگ پریده

غریبانه، عبا بر سر کشیده
گهی بی‎تاب و گه در تاب می‎شد

همه چون شمع روشن آب می‎شد
میان حجره ی در بسته می سوخت

نمی زد دم ولی پیوسته می سوخت
ز هفده خواهر والا تبارش

دریغا کس نبودی در کنارش
به خود پیچید و تنها دست و پا زد

جوادش را، جوادش را صدا زد
دلش دریای خون، چشمش به در بود

امیدش دیدن روی پسر بود
پدر می‎گشت قلبش پاره پاره

پسر می‎کرد بر حالش نظاره
پدر چون شمع سوزان آب می شد

پسر هم مثل او بی‎تاب می شد
پدر آهسته چشم خویش می‎بست

پسر می‎دید و جان می داد از دست
پسر از پرده‎ی دل ناله سر داد

پدر هم جان در آغوش پسر داد

--

السّلام ای پــارۀ قــلب پیغمبر

السّلام ای هشتمیـن حجـت داور

ای امـام شیعیــان ای پنــاه عــاشقان

ای رضا جان ای رضا

زهـر مأمون شعله زد بر دل و جانت

خون شد ای مولا چرا قلب سوزانت؟

در عزایت ای رضا شد خراسان کربلا

ای رضا جان ای رضا

 


خواهـرت معصومــه شـد بیقـرار تو

خــاتم پیغمبــران سوگـــوار تــو

در عـزایت فاطمه دارد آه و زمزمــه

ای رضا جان ای رضا

ای بهشت جــان مــا تربت پاکت

جــان بقربـان تـو و قلب صد چاکت

کوی تو دارالشفاست قبله حاجات ماست

ای رضا جان ای رضا

از چــه پرپــر گشتــی ای لاله زهــرا

شــد خــزان از داغ تــو گلشن طاها

ما گــدایان توأیـم دیـده گریـان توأیم

ای رضا جان ای رضا

ای کــه فرزنــدت جـواد شد عزادارت

از مدینـــه آمــــده بهـــر دیــدارت

شد دلش خون در غمت کـرده بـر پـا ماتمت

ای رضا جان ای رضا


شاه خراسان.یا ضامن آهو

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است...

هیج داری خبر از این دل تنگ

کز فراق تو به تنک آمده است؟

غم عشقت که درآن محبوس است

چند روزی است به جنگ آمده است؟

هیچ دانی که چه آرام و لطیف

خنده ات بر لب من قاب شده؟

بس که این ثانیه ها سنگین است

دل زدوری تو بی تاب شده؟

هیچ دانی که چرا وقت غروب

آسمان شعله ی آتش دارد؟

گاه از چهره ی گلگون شده اش

شرم یک عشق نهان میبارد

چونکه او سنگ صبوریست صبور

که ز داغ و غم دل آگاه است

شامگاهان همه را بیدارم

چونکه آیینه ی رویت ماه است."شاعر:زهرا آقایی"

ضامن آهو



سلام اى ضامن آهو رضا
سلام اى مظهر ياهو رضا
سلام اى کريم عترت رضا
بانى سفره محبت رضا
سلام اى نور ولايت رضا
غربت پر شور ولايت رضا
سلام اى روح عبادت رضا
ياسمن سرخ شهادت رضا
سلام اى جلوه قرآن رضا
عابر کوچه ‏هاى ايمان رضا
سلام اى تجلى هو رضا
سلام اى دلبر مه‏ رو رضا
سلام اى صفاى هستى رضا
ساقى ميخانه هستى رضا
سلام اى توسل حق رضا
صوت خوش تکلم حق رضا
سلام اى امام عاشق رضا
دسته گل آل محمد رضا
سلام اى نسيم رحمت رضا
شکوفه ناز شقايق رضا
سلام اى شمس حقيقت رضا
سبزترين نور امامت رضا
سلام اى ماه مدينه رضا
کليم سيناى طريقت رضا
سلام اى وارث مادر رضا
حديث زخمهاى سينه رضا
سلام اى ليله بدرم رضا
شب تولد تو قدرم رضا
منم منم عاشق بى‏قرارت
چهارده سلام من نثارت



سلام من
شب است و فيض حضور است در کنار امام
به آسمان همه نور است از امام اَنام
سلام من به حريمى که جبرئيل امين
ز پرده ‏دارى آن يابد اعتبار و مقام
سلام من به حريمى که ذات اقدس حق
دهد به زائر آن خانه اجر و فيض مدام
سلام من به حريمى که در طوافش هست
براى خيل ملايک صفا و سعى تمام
سلام من به حريمى که جنّ و انس و ملک
دهند صاحب آنرا ز روى صدق سلام
سلام من به امامى که عالم و آدم
به حرمت قدمش از ادب کنند قيام
سلام من به امامى که هست شمس شموس
گرفته مهر و مه از نور روى پاکش وام
سلام من به امامى که خوان نعمت او
بود شمول طفيلش همه خواص و عوام
سلام من به امامى که شد ولى خدا
سپرده در کف او ربّ ذوالکرام، زمام
سلام من به امامى که با عدالت خود
رضاى حق طلبد در طريقت اسلام
سلام من به امامى که از کرامت او
بود پناه غريبان و مردم ناکام
سلام من به امامى که ضامن آهوست
گرفته قلب رئوفش ز ذات حق الهام
سلام من به شه طوس امام مظلومان
که شد شهادتش او را به عمر حسن ختام
سلام من به رضا، ثامن الحجج از دل
که يافت عالم هستى از او دوام و قوام
به آنکه عالم آل محمّدى باشد
بگو دو صد صلوات و دو صد درود و سلام
سزد که بشنوم از مقتداى خود سخنى
که واجب آمده در شرع دين جواب سلام
بسى خجسته بود آن زمان که غرق شعف
ز آب کوثر عشقش دهد مرا يک جام
سعادت دو جهان شد برات تربت او
به خاکبوس درش  « مصلح»  است کم ز غلام


دست گره ‏گشا


من کيستم گداى تو يا ثامن ‏الحجج


شرمنده عطاى تو يا ثامن الحجج


باللَّه نمى‏روم بر بيگانگان به عجز


تا هستم آشناى تو يا ثامن‏ الحجج


از کار ما گره نگشايد کسى مگر


دست گره گشاى تو يا ثامن الحجج


تا آخرين نفس نکشم دست التجا


از دامن ولاى تو يا ثامن الحجج


خواهم ز بخت همت و از حق سعادتى


تا سر نهم به پاى تو يا ثامن الحجج


باشد صفاى صبح نيشابور يادگار


ز انفاس جان فزاى تو يا ثامن‏ الحجج


دارلشفاست کوى تو و خود تويى طبيب


درد من و دواى تو يا ثامن ‏الحجج


هستى چو پاره تن پيغمبر خدا


جان جهان فداى تو يا ثامن‏ الحجج


بنما عنايتى به مؤيد که نسپرد


راهى به جز رضاى تو يا ثامن ‏الحجج

عرض ادب در تَشَرُّف به آستان رضوی (علیه السّلام) «آبرو آورده»


من دست خالی آمدم،دستِ من و دامانِ تو

سر تا به پا دَرد و غمم،دردِ من و درمانِ تو
تو هر چه خوبی من بَدَم،بیهوده بر هَر در زَدم
آخر به این در آمدم باشم کنار خوان تو
من از همه در رانده ام،من رانده ای و امانده ام
یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمانِ تو
پای من از ره خسته شد،بال و پَرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد جُز درگه احسانِ تو
گفتم مَنم در می زَنَم،گفتی به تو سر می زنم
من هم مُکرّر می زنم کو عهد و کو پیمانِ تو؟
سوی تو رو آورده ام ای خُم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام کو لُطفِ بی پایانِ تو
حالِ من گوشه نشین با گوشه ی چشمی ببین
جُز سایه ی پُر مِهرتان جایی ندارم جانِ تو
من خِدمتی ننموده ام دانم بَسی آلوده ام
امّا به عُمری بوده ام چون خار دَر بُستان ِتو
«دست تُهی»
ما را به کسی جُز تو نظر – عیب بود
کُوبیم اگر – در دگر – عیب بود
با دست تهی آمدنم عیبی نیست
با دستِ تُهی روم اگر – عیب بود
شاعر:علی انسانی

دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی‌خواهد

مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد

برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست
بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد

دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی‌خواهد

فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «اهدنا» نمی‌خواهد

همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟

ببین به گوشه‌ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی‌خواهد؟

به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی‌خواهد

خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده‌ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی‌خواهد

نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد