اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا

امام حسین(ع)-مناجات


چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است

اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است

به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم

خون پاک تو، حیات دگر قرآن است

دین ز خون بدنت جامۀ گلگون پوشید

گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است

حوض کوثر شود از اشک محبان تو پر

ساقی اش دست خدای اَحد منّان است

هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر

هر کجا نیست عزاخانۀ تو زندان است

کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است

خاک زنجیر زنت، درد مرا درمان است

آب تا روز قیامت جگرش می سوزد

که تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان است

اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا

اولین گریه کن تو پدر انسان است

حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند

منکر گریه به تو پست تر از حیوان است

چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت

چشم "میثم" به جراحات تنت گریان است


بی دعوت بی منت


دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود ،

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد

به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع

حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش باش صحبت نمی خواهد

به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد

برگرفته از کتاب قفل شکسته

سید حسن خوشزاد

مدح حضرت زینب

عمریست زیر بیرقتان گریه میکنم

از دور یاد مرقدتان گریه میکنم

 

شکر خدا که جزءِ محبانِ زینبم

در سایه ی محبتتان گریه میکنم

 

هر جا که ذکر نام حسین است و خواهرش

من پا به پای مادرتان گریه میکنم

 

مادر ز دست دادی و سنی نداشتی

بر خانه دار بودنتان گریه میکنم

 

هر وقت اوج روضه به گودال میرسد

از حالتِ دیدنتان گریه میکنم

 

زینب کجا و مجلس نا محرمان کجا

بر حرمت شکسته تان گریه میکنم

 

با طعنه ها و زخم زبان ها چه کرده اید

بر لحظه لحظه ی اسارتتان گریه میکنم

 

باور نمیکنم که معجرتان را ربوده اند

از عمق دل به معجرتان گریه میکنم

 

عمرم به عمر نوح اگر متصل شود

در روضه ی برادرتان گریه میکنم

(سعيد خرازي)

حضرت رقیه(س)

 

اشعار روضه حضرت رقیه(س) - رضا جعفری

 

جهان بدون وجودت خرابۀ عدم است

خرابه با گل رویت وجود دم به دم است

 

به چشم کودک عاقل مرا نگاه مکن

کسی که عشق ندارد به عقل متهم است

 

هزار کعبه نی و دشنه گر قلم گردند

برای گفتن یک ضرب تازیانه کم است

 

میان خندۀ این چشمهای بی پروا

یتیم را به تماشا گذاشتن ستم است

 

بگو برای چه دشنام می دهند مرا؟

رقیه ترجمۀ زخمهای محترم است

 

رضا جعفری

خاک ازحُرمت شش گوشه او حُرمت یافت

پیش ازآنی که عزادار محرم باشی

سعی کن درحرم دوست تو محرم باشی

خاک ازحُرمت شش گوشه او حُرمت یافت

گرشوی خاک رهش قبله عالم باشی

منزلت نیست ترا بی مدد مهرحسین

گرچه موسی شوی و عیسی مریم باشی

گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن

سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی

همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند

می توان مُحرم بیت لله اعظم باشی

شادی هردوجهانت بخدا تأمین است

گردراین ماه عزا همسفر غم باشی

صاحب بزم حسین است، علی وزهرا

نکند غافل ازاین محفل ماتم باشی

به همان دست وسروسینه مجروح قسم

شرط عشق است براین زخم تومرهم باشی


وقتی برای گریه دلم تنگ می شود

لب با دم حسین هماهنگ میشود

تنها نه دل به یاد تو میسوزد ای حسین

از روضه هایت آب دل سنگ میشود

ای بهترین بهانه برای گریستن

بی تو حنای گریه چه بیرنگ می شود

کافیست لحظه ای دلم از تو جدا شود

دیگر کمیت زندگی ام لنگ میشود

جز در مسیر هیئت تو پا نی نهم

وقتی برای گریه دلم تنگ میشود

اگر این روضه ها برپا نباشد

جواد حیدری

اگر این روضه ها برپا نباشد
نشان از شیعگی در ما نباشد

برای ما در این دنیای تاریک
خدایی غیر هییت جا نباشد

میان شهر ما یک نفطه حتی
بچز هییت دگر زیبا نباشد

بگویم با شهیدانی که رفتند
که اسمی از شما حتی نباشد

رسیدن بر شما سخت و محال است
دل ما کربلایی تا نباشد

دلم یاد امیرالمومنین کرد
همانکه غیر او مولا نباشد

میان سجده هایش ناله می زد
علی مرده است اگر زهرا نباشد