حضرت زهرا(س)-شهادت-زبان حال امیر المومنین(ع)
رفتی و هست یاد تو در خاطرم هنوز
مرگ تو دیدم و، نبود باورم هنوز!
با آن که روز و شب ز فراقت گریستم
نقش رخت نرفته ز چشم ترم هنوز
زهرای من! که سوخت سراپای تو چو شمع
میسوزد از فراق تو، پا تا سرم هنوز!
شمعی که در عزای تو افروختم ز آه
باشد چراغ محفل حزن آورم هنوز
یاد تو بس که مونس جان و دلم بود
احساس میکنم که تویی در برم هنوز!
شب ها که بی تو جانب محراب میروم
گیرد بهانهات، دل غم پرورم هنوز!
ز آن غم، که وقت غسل تو بر جان من نشست
گل های داغ، سر زند از پیکرم هنوز!
از پهلوی شکستۀ تو، دل شکستهام
وز قبر بینشان تو، تنهاترم هنوز!
بی اختیار، میفکند موقع نماز
سجادۀ نماز تو را، دخترم هنوز!
این شعر جان گداز، (موید) سرود و گفت:
باشد گواه داغ تو، چشم ترم هنوز
حضرت زهرا(س)-شهادت
اگر چه در دل من غیر جای پای تو نیست
وجود پست مرا لایق ثنای تو نیست
كدام جاده در این دشت، ردپای شماست؟
كدام نقطهی این خاك آشنای تو نیست؟
تو یاس سرخ و سپیدی كه در نگاهِ علی
كسی به حد فداكاری و وفای تو نیست
تو در مقام بهشت پیمبری هیهات!
میان دوزخیان مدینه جای تو نیست
حریم امن الهیست خانهی حیدر
همیشه یار علی! سوختن سزای تو نیست
نفس مجال سخن گفتن از تو میگیرد
و تاب گفتن یك آه در صدای تو نیست
شكسته بال و پری!... قصد پر زدن داری!
مگر به غیر اجل مرهمی برای تو نیست
تو نوحهخوانِ غزلهایِ بیسری مادر!
كه فاطمیه كم از داغ كربلای تو نیست
دلم به یاد غمت باز بیت الاحزان است
تو مام اشكی و جز اشك خونبهای تو نیست
×
دوباره لرزه بر اندام شهر افتاده
به شانههای زمین طاقت عزای تو نیست