تکان نخورد

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد

آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد

او قول داده بود فدای علی شود

در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد

زهرا خودش علیست چرا کم بیاورد

چون کوه از مقابل آنها تکان نخورد

با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد

طوری که آب در دل مولا تکان نخورد

مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود

این بود علتش اگر از جا تکان نخورد 

وقتی نیاز داشت نیازش زنانه بود

وقتی دوید خادمه آقا تکان نخورد

آن ضربه ی غلاف مگر که چه کرده بود

ازآن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد


 علی اکبر لطیفیان فاطمیه ی سال 91



حجت اکبر

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم 

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم 

باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم

آن کسانی که به آئین خدا محتاجند

به بیانات تو در دین خدا محتاجند

بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی که فراموش شده

از رسول دوسرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن

باز هم فاطمه ! از حق علی حرف بزن

تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات

تو همان جلو هی توحید  و همان جلو ی ذات

احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات

راه بیراهه شود ! دم نزنی تو...! هیهات

بگو این فتنه ی با رایت اسلام از چیست ؟

بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟

با ولای تو نوشتند نجات ما را

با تو امروز نداریم غم فردا را

پس مگیر از لب ما خواهش "یا زهرا" را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

امت واحده محتاج تو یاری توست

شور بیداری اسلام ز بیداری توست

از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم

اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم

در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم

همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودن

همه در دایره ی فاطمه با هم بودن

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

فرصت گفتن از تو شده در این ایام

کربلا شرح غم توست به معنای تمام

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره ی درد غریبانه خود باز نما :

غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی 

نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی

اول و آخر معراج علی ، راه علی

پهلویم داد شهادت : ولی الله علی

خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

چند وقتیست سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

نقش لاله به روی پیرهنم می افتد

دست من کار کند ، مطئنم می افتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت

آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست

مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست

جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست

هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

کاشکی زوتر این پیرهن آماده شود

بهر فردای حسینم کفن آماده شود 


      علی اکبر لطیفیان فاطمیه سال 91


آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف


حضرت زهرا(س)-شهادت(زبان حال حضرت زینب(س))

 

آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف

چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف

هر چه این جا هست چشمان مرا خون کرده است

رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف

گاه دل خون توایم و گاه دل خون پدر

«وای بابا!» یک طرف «ای وای مادر!» یک طرف

از کنار تو که می آید به خانه ناگهان

بر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف

من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم

غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف

مثل آن روزی که افتادی می افتد بر زمین

پیکر من یک طرف، او یک طرف، سر یک طرف

من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم

زیر گردن یک طرف، رگ های حنجر یک طرف

وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها

گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف

زهرا همان کسی است که بیت محقرش

زهرا همان کسی است که بیت محقرش
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
مردی پیمبر است که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش

یک نیمه اش نبوت و نیمش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه انبیاء بود
بر رشته های چادری فردای محشرش

ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد، پس در پای دخترش

مسمار در اگر چه برایش مزاحم است
اما مجال نیست که بیرون بیاورش


علی اکبر لطیفیان