نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است


غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من  را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد

 

نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیردa

منبع:سایت بانک اشعار مهدوی

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟


کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟

مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس

بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟


کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟

و چشم فتنه‌ی عالم به خواب خواهد شد

کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریه‌ی شوق

بهار و باغ و چمن، کام‌یاب خواهد شد؟

کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ

در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟

جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پرده‌ی غیب

کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟

کدام جمعه به خورشید می‌خورد پیوند؟

و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد

هزار جمعه دعای فرج به لب داریم

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟


شعر امام زمان(عج)ـسید مجتبی شجاع




دارم به لب اين زمزمه بر مي گردد

آرامش قلب همه بر مي گردد

از راه خطا اگر که ما بر گرديم

اين جمعه گل فاطمه بر مي گردد


××××××××××××

لب را که پر آه مي کنم ،مي بيني

عمري که تباه مي کنم ،مي بيني

مُردم ز خجالت چو شنيدم آقا

وقتي که گناه مي کنم ،مي بيني


××××××××××××××


در اینکه جفا کار و بدم حرفی نیست

در اینکه ریا کار و بدم حرفی نیست

ارباب،کریم و مهربان است،ورنه

در اینکه خطا کار و بدم حرفی نیست

شعر امام زمان(عج)_علیرضا خاکساری


میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

من امید وصل دیدار تو را دادم به دل  

یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت

یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من

شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت

امپراطور زمین و آسمان بالانشین

در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت

در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی

مهربانی های قلب مصطفی می بینمت*

در تقاص  ضورت نیلی زهرای بتول

منتقم با ذوالفقار مرتضی می بینمت

تو کریم بن کریم بن کریم بن کریم

من غریب همچون امام مجتبی می بینمت

ای تک و تنهای عالم ای حسین عصر ما

وارث شاه مرمل بالدما می بینمت

سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست

من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت

حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست

باقرالعلم بدون انتها می بینمت

مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما

صادقی و صادق آل عبا می بینمت

کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود

بامرام و بامروت با صفا می بینمت

فانی فاللهی و بی مثل و مانند و بدیل

در مقام بندگی آقا رضا می بینمت

دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد

شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت

گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی

هادی بیگانگان و رهنما می بینمت

العجل الساعه و الغوث یابن العسگری

منجی زندانی دام بلا می بینمت  

وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود

ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت

ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها 

غرق حزن و  ماتم و شور ونوا می بینمت 

بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب

هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت

پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا

زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت

کودکی وصل فراق یار یادم داده است

بر دلم افتاده امشب یا اَبا می بینمت

کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟

اربعین صحن و سرای کریلا می بینمت

این شب جمعه بیا باهم عزاداری کنیم

یا لثارات الحسین ، ایوان طلا می بینمت

مناجات با امام زمان (عج)

 

گلم با این دل من ناله سر کن

بیا این دیده را با اشک تر کن

گلم این جمعه هم بگذشت بی تو

بیا تا جمعه بعدی سفر کن

گلم خاک دلم بیمار گشته

بیا خاک مرا زیر و زبر کن

شدم من دربه در از هجر رویت

بیا فکری به حال در به در کن

هوای کربلا دارد دل من

بیا مرغ دل من را تو پر کن

کنار ساحل عشقت نشینم

تو خاک ساحل عشاق زر کن

بود زهر جفا در تیر عشقت

تو ای زهر جفا در من اثر کن

درون هیئت عشاق ای جان

گهی یاد از جفای میخ در کن

گهی کن یاد از یک کوچه ی تنگ

گهی خود را به سیلی ها سپر کن

بیا مهدی دلم تنگ شما شد

دل من سالها بهرت گدا شد

سروده جعفر ابوالفتحی

&&&&&&&&&&&&

 

امام زمان (عج)-مناجات

 

پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم!

تا از تو می سرایم، گُل می شود دهانم

معنای آدمیت، فهم شکفتن توست

اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم!

فوّاره ی خروشی، ای آه سرمه ای رنگ!

با روزه ی سکوتت، آتش مزن به جانم

با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند

از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم

بیرون شو ای همایون، از پشت پرده ی غیب

تا در سه گاهِ مستی، شوریده تر بخوانم

****************

 

 

گر جان نشود فدات، نمی خواهیمش

گر سر نرود به پات، نمی خواهیمش

علامه ی دهر هم که باشد باشد

آقا، نشود گدات، نمی خواهیمش

×××

 گفتم دُری سفتم، او فقط آه کشید

از غصه نخفتم، او فقط آه کشید

من شاعر صاحب الزمانم، اما

هر بار که گفتم، او فقط آه کشید

***************

امام زمان(عج)-مناجات

 

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

غروب، این‌ همه غربت، چرا نمی‌آیی؟

زمین به دور سرم چرخ می‌زند، پس کی

تمام می‌شود این روزهای یلدایی؟

کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است

شهابِ کوچکت از این مدار پیمایی

کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟

کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی؟

تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی...

*************

امام زمان(ع)-مناجات

 

بهار بـی تـو نگردد بهار، یا مهدی!

قرار بـی تـو نگیرد قرار، یا مهدی! 

بــه انتظــار قســم ای امـام منتظران!

ز مرگ سخت تر است انتظار یا مهدی!

مسیـح آل محمـد! بیـا که بی تو شده

تمـام زندگی ام احتضار، یـا مهدی! 

بیا که بی تو روان است خون دل هر شب

ز چشم عاشق شب زنده دار یا مهدی! 

بیا و پاک کن ای دست حق، به جای علی

سرشک فاطمه را از عـذار یا مهدی!

صـدای نالۀ مـولا ز چـاه مـی آید

بکش به یاری او ذوالفقار یا مهدی! 

هزار سال فزون است کز برای حسین

تویی به صبح و مسا اشکبار یا مهدی! 

چه می شود به کنار تو با تو گریه کنم

برای عمۀ تو زار زار یا مهدی! 

هنوز پرچم سـرخ حسین مـی گوید

کجاست حجت پروردگار یا مهدی! 

تو دست شیعه در این پرتگاه کفر، بگیر

تو پا به دیدۀ «میثم» گذار یا مهدی!

&&&&&&&&&&&&

 

 

مستیم ولی مست می موعودیم

هستیم چنین و از ازل هم بودیم

ما را چو عدو مور شمارد غم نیست

ما وارث مُلک وَلَد داوودیم

از نسل خلیلیم و تبر در دستیم

ما بت شکنان معبد نمرودیم

ما منتظریم کعبه روشن گردد

دیری ست پی اجازت معبودیم

تا یار دو دست خویش بر پرده زند

ما شاهد آن طلیعۀ مشهودیم

یا رب نکند چشم ز ما بردارد

گر یار ز ما دور شود نابودیم

آدینه ز تقویم همه حذف شده است

از بس همگی در پی بیع و سودیم

کشکول زهیر از دو بیتی خالی ست

درویشِ غزل سرای خاک آلودیم

&&&&&&&&&&&&&

امام زمان(عج)-مناجات

 

آقا قسم به جان شما خوب می شوم

باور کن آخرش به خدا خوب می شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش

با یک نگاه لطف شما خوب می شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم 

 قدری تحملم بنما خوب می شوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم  

کی از دعای اهل بکا خوب می شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند

من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم

گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است

در چشمه سار ذکر و دعا خوب می شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم

ای بهترین امام بیا خوب می شوم

با این همه بدی به ظهور شما قسم

با یک نسیمِ کرب و بلا خوب می شوم

 

 

 

 

 

جمعه

بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود

سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود

ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش

خورشید پشت کوه زمینگیر می شود

دل مرده گشته مدعی معجز مسیح

روباه در نبودن تو شیر می شود

بس پیر در فراق تو مُرد و بس جوان

در انتظار آمدنت پیر می شود

تا ما نمرده ایم تو پا در رکاب کن

تعجیل کن عزیز دلم دیر می شود

بی تو تسلی دل ما ای عزیز جان

فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود

تنها به خواب روی تو دیدم سیِّدی

این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود

باز آ که با تو ناله ی تنهایی علی

از چاه کوفه سرزده تکبیر می شود

بگشای رخ که در ورق مصحف رخت

آیات فتح فاطمه تفسیر می شود

وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش

فریاد ما به قلب عدو تیر می شود

بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان

اشعار میثم است که شمشیر می شود


« سازگار »

جمعه یعنی...

جمعه یعنى یك غزل دلواپسى
جمعه یعنى گریه هاى بى كسى
جمعه یعنى روح سبز انتظار
جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار
بى قرار بى قراریهاى آب
جمعه یعنى انتظار آفتاب
جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست
جمعه خود ندبه گر دیدار اوست
جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند
از غم او بیدها مجنون شوند
جمعه یعنى یك كویر بى قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتظار قطره اى باران عشق
تا فرو شوید غم هجران عشق
جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل
هق هق بارانى چنگ غزل
زخمه اى از جنس غم بر تار دل
تا فرو شوید غم هجران دل
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید
عطر ناب گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق
ساده و سبز و صبور مى آید

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها


صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها


چشم های منتظر با اشک های عاشقی

هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها


آفتابا امرکن تا ابرها ‍پنهان شوند

آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها


بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا

بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها


دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها


شعر از: سعید محمدی