قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم تاب انتظار ندارم
به احتضار مبدل شد انتظار ظهورت
اجل رسیده دگر تاب احتضار ندارم
ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را
گمان برند گروهی به من که یار ندارم
اگر بهار شود دچار فصل سال برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم
به اشک دیده بیارم مگر به دست دلت را
عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوزدهی جز به آتشت نگدازم
دگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم
به دار عشق تو میثم مگر قرار بگیرد
وگرنه تا به بسم جان بود و قرار ندارم
خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر ما ز مهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظة شیرین که روی تو ببینیم
سر راه تو همچون گدایان بنشینیم
ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را
کجایی گل زهرا ، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی
برد نغمة حمدت به هر آیه دل از ما
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
به پای گل نرگس بریزید گل یاس
بخوانید حضورش همه روضة عباس
بگویید بگویید ز بی دستی سقا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظة شیرین که در کعبه درآیی
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی
شود دیدة حجاج همه محو تماشا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
همه منتظر هستیم که آیی به مدینه
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه
ز سوز تو مدینه شود محشر کبری
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر
شود تربت زهرا به دیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا