هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم

من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم

راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصرٌی ست که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

********

عیب از کجاست؟ غیبت او بی‌دلیل نیست

چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخیل نیست

ما فرع خاک پای تو هستیم ـ ای حبیب! -

خاکی که سر به سجده نیارد، اصیل نیست

باید میان کوره بسوزد که گُل کند

دل تا میان شعله نیفتد، خلیل نیست

جایی که جای پای عروج محمّد است

راهی برای پر زدن جبرئیل نیست

بعد از دو نیم کردن دل، پا بر آن گذار

این سینه کمتر از وسط رود نیل نیست