مدح حضرت زینب

عمریست زیر بیرقتان گریه میکنم

از دور یاد مرقدتان گریه میکنم

 

شکر خدا که جزءِ محبانِ زینبم

در سایه ی محبتتان گریه میکنم

 

هر جا که ذکر نام حسین است و خواهرش

من پا به پای مادرتان گریه میکنم

 

مادر ز دست دادی و سنی نداشتی

بر خانه دار بودنتان گریه میکنم

 

هر وقت اوج روضه به گودال میرسد

از حالتِ دیدنتان گریه میکنم

 

زینب کجا و مجلس نا محرمان کجا

بر حرمت شکسته تان گریه میکنم

 

با طعنه ها و زخم زبان ها چه کرده اید

بر لحظه لحظه ی اسارتتان گریه میکنم

 

باور نمیکنم که معجرتان را ربوده اند

از عمق دل به معجرتان گریه میکنم

 

عمرم به عمر نوح اگر متصل شود

در روضه ی برادرتان گریه میکنم

(سعيد خرازي)

امام رضا(ع)-مناجات

امام رضا(ع)-مناجات

 

هنوز حال و هوایی كه داشتم دارم

هنوز طبع گدایی كه داشتم دارم

برای گمشدگان یك چراغ روشن كن

نیاز به راهنمایی كه داشتم دارم

بساط شاه و گدا در كنار هم پهن است

كنار جایِ تو جایی كه داشتم دارم

همان گدای قدیمی كه داشتی داری

همان امام رضایی كه داشتم دارم

حرم نگو، عتبات است، تو حسین منی

هنوز كرب و بلایی كه داشتم دارم

&&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مدح و مناجات


دل اگر دیده به دلدار نبندد چه کند

دیده گر از کَرَمت بار نبندد چه کند

تا دلِ سوخته را مثل تو دلداری هست

دل اگر دیده ز اغیار نبندد چه کند

دارد آن خاک، قدومت که ندارد کعبه

زائرت حِرز به دیدار نبندد چه کند

دل ز هر کس، به خدا حُجبِ نگاهت بِبَرد

مِهرت آئینه به رخسار نبندد چه کند

دلبری چون تو که دل هاست گرفتار غمش

چشم، بر چشم گرفتار نبندد چه کند

کیست شایستۀ مدح قدِ سَروِ تو رضا

دل دخیلِ قدم یار نبندد چه کند

سائلت وقت عبور تو ز بازارِ نظر

راه، با چشم خریدار نبندد چه کند

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو

می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو

ای همه عالم امکان شده سرگردانت

وی سرِ خوان ولای تو همه مهمانت

همه افلاک به زیر قَدَمت ریگِ رَهَند

همۀ کون و مکان ریزه خور دستانت

پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد

دیده چون باز کنی روز شود حیرانت

سایه بر سر فِکَن ای دودۀ زهرا و علی

دودمان تو نظر دوخته بر چشمانت

پارۀ جان پدر! کوثر ثانیِ رسول!

مادرت مَحوِ ز بر داشتنِ قرآنت

چون به توحید گشودی لب شیرینت را

 ((مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت))

انبیا کارگزار ره نورانیِ تو

پاسبانان مقرّب همگی دربانت

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو

می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو  

&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


باز هم در به در شب شدم ای نور سلام 

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست

پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

پیچش قافله ی ما که به سوی نور است

رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است  

&&&&&&&&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مدح و مناجات


ای حرم، گوشه‌ای از ایوانت

ای بـهشت خـدا خراسـانت

ای تمام وجود، سفرۀ جـود

ملک و جن و انس، مهمانت

دین و ایمان ما ولایت توست

هر چـه داریم از عنایت توست

درد جان را طبیب کیست؟ تویی

فقــرا را حبیـب کـیست؟ تویی

پــدر و مــادرم بــه قربــانت

آشنـای غـریب کـیست؟ تویی

که به زوّار خود سلام کند؟

پیش پـای گـدا قیام کند؟

ای ولایت کمـال ایمانم!

کل توحید و کل و قرآنم!

"اکرمو الضیف" را شما گفتید

در بـه رویـم نبنـد، مهمانم

تـو رئـوف همـه رئوفـانی

هیچ ‌کس را ز در نمی‌رانی

به حـریم مطهـرت سـوگنـد!

به قم و صحن خواهرت سوگند!

به حسین و به عمه‌ات سوگند!

به جـواد و بـه مادرت سوگند!

دست حاجت به دامن تو زدم

تـو بـه رویم نیاوری که بدم  

مظهـر رحـمت خداونـدی

آرزوی هــر آرزومنـــدی

دشمنت هم اگـر ز در آید

به خدا در بر او نمی‌بندی

همه را زائرت خطاب کنی

کی گنـهکار را جواب کنی

کاهم و کوه معصیت بارم

روسیـاهم بـدم گنهکارم

آبـروی مـرا مبـر مـولا!

به همه گفته‌ام رضا دارم

گر چه بی‌قیمتم اگر چه بدم

هیچ کس جز شما نمی‌خردم

ای دو عـالم حریـم محترمت

من و لطف و عنایت و کرمت

بس‌ کـه آقــا و مهربان استی

دل آلــوده‌ام شــده حـرمت

جز تو الفت به کس نمی‌گیرم

دل خـود از تو پس نمی‌گیرم

خوش‌ترین ذکر من حکایت توست

مدح تـو، وصف تـو، روایت توست

کس نگویـد که مـن فقیـر استم

همـه دارایـی‌ام ولایـت تــوست

اگـر آلــوده‌ام اگـر پستم

به شما خانواده دل بستم

تو به چشمان بسته‌ام نوری

تو به انس فقیر، مسـروری

در میــان ائمـۀ اطهار

بـه امـام رئوف، مشهوری

تو به افتاده بال می‌بخشی

تو نکرده سؤال، می‌بخشی

دل ما هـر چـه هست خانۀ توست

کوه غم‌هـای مـا بـه شانۀ توست

چشم «میثم» به دست لطف شما

نفـس او پــر از ترانــۀ تــوست

گر چـه بـار گنــاه آوردم

بـه حـریمت پناه آوردم

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


تا یوسف اشکم سر بازار نیاید

کالای مرا هیچ خریدار نیاید

در سوز جگر مصلحت ماست که ما را

غیر از جگر سوخته در کار نیاید

خارم من و در سینۀ من عشق شکفته است

تا خلق نگویند گل از خار نیاید

بیمار فراقم من و وصل است دوایم

تدبیر به کار من بیمار نیاید

یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک

بر دیدن این دلشده یک بار نیامد

ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت!

مدح تو جز از ایزد دادار نیاید

خود را به تو بستم که منم نوکر کویت

از نوکریم گر که تو را عار نیاید

ما عافیت از چشم تو داریم که گوید

بیمار به دلجویی بیمار نیاید  

نومیدی و درگاه تو، بی سابقه باشد

هر کار ز تو آید و این کار نیاید

آخر به کجا روی کند ای همه رحمت

گر در بر تو شخص گرفتار نیاید

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت

جایی ننوشته است گنهکار نیاید

جاروکش درگاه توام همچو "مؤید"

زین بیش از این بندۀ دربار نیاید

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

&&&&&&&&&&

امام رضا(ع)-مناجات


گریه غوغا می كند، دل های ویران بیشتر

صحن را پر كرده امشب بوی  باران بیشتر

هر چه كردم تا ضریحت را ببوسم لحظه ای

بست بر من راه را این بیشتر، آن بیشتر

یا تو داری می كشی شعر مرا سمت جنون

یا دل من می زند خود را به توفان بیشتر

خوب جایی آمدی شاعر مگر نشنیده ای

می شود هر مشکل آسان با كریمان بیشتر

از شما پنهان نباشد از خدا پنهان كه نیست

من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر

بسته هر كس جایی از جغرافیا دل را و من

بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر

بند بندم بیقرار اصفهان تا مشهد است

انس دارد روح من با این بیابان بیشتر

شب میان پنج صحن و  هفت ایوان طلا

ماه جولان می دهد در این شبستان بیشتر

پنجره فولاد یعنی بارش یكریز نور

هر چه این جا درد می بینید درمان بیشتر

علّتش  را من نمی دانم ولی در این حرم

بوی عطر كربلا جاری ست در جان بیشتر

دارم امشب می روم اما دلم پیش شماست

ای گرفتار تو دل های پریشان بیشتر

این كه ما را دوست می دارید یا نه با شماست

ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر




کبوتران حرم

قــــربون کـــــبوتران حـــــــرمت قـــربون این همه لطف و کــرمت

از روزی که بـا تــو آشـــنا شــدم مــــورد مـــرحـــمت خــــدا شـدم

گفته ای هر که بـیاد به پا بـــوسم تــو گرفتاری به دادش می رســـم

گفته ای هــر که بــیاد بــه دیــدنم مــن میام سه جا بهش سر می زنم

اومدم سوی تو مولا ای عــزیز دل زهرا

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

منم امــروز بــه زیــارت اومدم بـــه امــیدی در خونت او مـــدم

تــوی قبــرم آــقا جـون منتظرم کــه بــزازی کــف پــا تو رو ســرم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

حال که از گناه پَــرم ســـوخته شــده چـــشم مــن بـه گـنبدت دوخته شده

آقــــا جـــون جـــون جـواد شـفام بده هر چی که ازت می خوام رضا بده

رضا جون دوست دارم دوست دارم ز فــــراغت آقــا جـــون دل نــدارم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

اومـــدم با دل پر خــون سوی تــو اومـــدم تــا کـــه بـبینم روی تـــو

اومــــدم تـــا عــقده از دل وا کـنم اومـــدم ایـــنجا تـــو را پــیدا کنم

یه روزی میاد که زیر خاک باشم کی می شه که از گناهام پاک بشم

الهــــی بـــرات بمیرم رضـــا جان به تو اسیرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

آقـــا جـون، جون جواد راهم بــده هر چی که می خوام ازت رضا بــده

دوری یَم از بدی و زشــتی بــده بـــــیا بـــا خدا مـــن و آشــــتی بـــده

دل عــــاشــقا برات پر مـی زنه گــــــدا رو بـــبین داره در می زنـــه

چی می شه به قلب خستم جون بدی خـــودتُ امـــروز بــه مــا نشون بدی

بــــیا ای نـــور دو چـــشمان تـــرم مـــی دونـــی کـسی رو جز تو ندارم

ای غریبْ شاه خراسان رس به فریادم رضا جان

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

عـــمریه در خـــونت در می زنم هی شبا این در و اون در می زنم

می دونم از هــمه رو سیاه تـــرم اما عـیدی مو بده می خوام بــــرم

یا حـــبیبی یـا رضـا جان(2)

امام رضا



من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

شهدا و دفاع مقدس

شهدا و دفاع مقدس


»پس پدر کی ز جبهه می آید؟«

باز کودک ز مادرش پرسید

گفت مادر به کودکش که «بهار،

غنچه ها و شکوفه ها که رسید«

 

باز کودک ز مادرش پرسید:

»کی بهار و شکوفه می آیند؟«

گفت مادر که «هر زمان در باغ

غنچه ها لب به خنده بگشایند«

 

روز دیگر سراغ باغچه رفت

کودک ما به جست و جوی بهار

دید لب بسته است غنچه هنوز

بر لب غنچه نیست بوی بهار

 

گفت: «ای غنچه های خوب، چرا

لبتان را ز خنده می بندید؟

زودتر بشکفید و باز شوید

آی گل ها، چرا نمی خندید؟«

 

گاه با غنچه ها سخن می گفت

گاه خواهش ز غنچه ها می کرد

گاه گلبرگ غنچه ای را نرم

با سر انگشت خویش وا می کرد

&&&&&&&&&&&&&&

 شهید گمنام


دوش یاران خبر سوختنش آوردند

صبح خاکستر خونین تنش آوردند

یا رب این کشته ی عریان کدامین عرصه است؟

که ز بازار تجرد کفنش آوردند

این گلی بود که از خلوت خوش بوی بهار

بهر پرپر شدن اندر چمنش آوردند

لحظه ی سرخ اجابت ز شفاخانه ی وصل

مرهم تازه ی داغ کهنش آوردند

آن که چون سرو سهی بدرقه شد با گل اشک

اینک از معرکه چون نسترنش آوردند

کلبه ی عاطفه سرشار شد از بوی عروج

وقتی از مصر بلا پیرهنش آوردند

به سراپرده ی نورانی قربش بردند

آن که چون شمع در این انجمنش آوردند

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

جانبازان دفاع مقدس


دور تا دور حوض خانه ما

پوکه های گلوله گل داده است

پوکه های گلوله را آری

پدر از آسمان فرستاده است

 

عید آن سال، حوض خانۀ ما

گل نداد و گلوله باران شد

پدرم رفت و بعد هشت بهار

پوکه های گلوله گلدان شد

 

پدرم تکه تکه هر چه که داشت

رفت همراه با عصاهایش

سال پنجاه و هفت چشمانش

سال هفتاد و پنج پاهایش

 

پدرم کنج جانماز خودش

بی نیاز از تمام خواهش ها

سندی بود و بایگانی شد

کنج بنیاد حفظ ارزش ها

 

روی این تخت رنگ و رو رفته

پدرم کوه بردباری بود

پدر مرد من به تنهایی

ادبیات پایداری بود

&&&&&&&&&&&


برای شهدای مفقود الاثر


گلی به دست تو دیدیم و کوله ای بر دوش

 هنوز مانده سخن های آخرت در گوش

و کفش های تو را مادرت چه محکم بست

 نیامدید چرا کفش های خاکی پوش؟

چه رودها که به پشت سرت گریسته شد

 و خشک شد دلمان ای سوار ابر فروش!

و دفتر غزلم نذر غیرتت ای مرد!

 که از هجوم کلاغان رسیده بود به جوش

در آن شبی که تو رفتی تمام شهر شنید

 که خواند ساقی کوثر: بیا عزیز و بنوش!

ببین برای تو امشب کلاه می بافم

 به یاد کودکی ام، مهربان بیا و بپوش

به خاک جبهه قسم خورده ام که می آیی

 و عشق گفته بزرگ است این قسم! خاموش!

و از تمام تو ای بیکران، برایم ماند

 کلاه پشمی بی سر... و کوله ای بی دوش

&&&&&&&&&&&&&&&&&



میلاد امام رضا(ع)

(تشـــنه ســـقا خونتم، مـــولا رضـــا جـــان

(سائل مهمون خونتم، مـــولا رضــــا جـــــان

(اگـــر تو جونـــمُ بــخوای، حــــرفی ندارم)

(رو خـــاک پـای نـوکرات، ســر مـــی گذارم)

نــــوکریِ نـــوکر تــــو، بـــهتر ز شـــاهان

(جــــارو کـــــــشی حـــرمت، مـــلک ســـلیمان

مولا مولا یا امام رضا(4)

مـــرغم و در دام تـــوام، مـــــــولا رضا جـــان

کـــبوتر بام تـــــــــوام مــــولا رضــا جـــــان

هـــر کسی خاطر خواهِ یــه دلـــبر نـــازنینه

برای دیدارش همیشه سر راهش می شـــــینه

دل مــــــــــن اســــــیر رویِ، دلکش نگارمه

دیــــگه آروم نــــداره، تــا روی یار رو ببینه

مولا مولا یا امام رضا(4)

عـــاشق دیــــدار تـــوام، مـــولا رضـــا جــان

عـــبد گـــفتار تـــوام، مـــــــولا رضـــا جـــان

ضــــــریح و بـــارگـــاه تـــو، بـــاغ بـــهشتم

مـــــحبت و مــــهربونیت، عـــــین ســـرشتم

بــــه خــــاک آستـــان، بنـــشسته ام مــــن

بـــه پـــنجره فـــولاد تـــو، دل بـــسته ام مـــن

مولا مولا یا امام رضا(4)