حضرت زهرا(س)-شهادت

 

درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا

 پناه از شدّت غم ها، به زاری می‏برد زهرا!

ز چشم اشک بار خود، نه تنها از منِ بی دل 

 که صبر و طاقت از ابر بهاری می‏برد زهرا

اگر پشت فلک خم شد چه غم؟! بار امانت را

 به هجده سالگی با بردباری می‏برد زهرا

زیارت می‏کند قبر پیمبر را به تنهایی

 بر آن تربت گلاب از اشک جاری می‏برد زهرا

همه روزش اگر با رنج و غم طی می‏شود، امّا

 همه شب لذّت از شب زنده داری می‏برد زهرا

نهال آرزویش را شکستند و، یقین دارم

 به زیر گِل هزار امیّدواری می‏برد زهرا

اگر چه پهلویش بشکسته، در هر حال زینب را

 به دانشگاه صبر و پایداری می‏برد زهرا

شنید از غنچۀ نشکفته‏اش فریاد یا محسن!

 جنایت کرده گلچین، شرمساری می‏برد زهرا!

به باغ خاطرش چون یاد محسن زنده می‏گردد

 قرار از قلب من با بی قراری می‏برد زهرا

به هر صورت که از من رخ بپوشد، باز می‏دانم

 که از این خانه با خود یادگاری می‏برد زهرا!