حضرت زهرا(س)-شهادت
عزیز من چه شده دست بر کمر داری
گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری؟
دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر
برای شستن این جامه درد سر داری
دعا نکن اجلت زودتر از من برسد
فقط بگو چه کنم تا که دست برداری
سه ماه گوشه این خانه بستری هستی
سه ماه می شود اما هنوز بیماری
اگر چه زخم تو را شسته ام ولی انگار
به باغ پیرهنت باز لاله می کاری
به یاد محسن خود باز می روی از حال
زیاد فکر نکن، مادرم نکن زاری
تن تو آب شده بی رمق شده اما
هنوز عین سپاه علی علم داری
همین که قوت قلب پدر شدی کافی ست
نیاز نیست بگیری به دوش خود باری
سه ماه می گذرد از اصابت مسمار
ولی دوباره از این زخم، خون شده جاری
در را که با شتاب لگد وا نمی کنند
دیوار را که صفحه گلها نمی کنند
گلبرگ یاس را که با آتش نمی کشند
سیلی نصیب صورت حوراء نمی کنند
آتش به درب خانه ی رهبر نمی زنند
توهین به بیت و سرور مولا نمی کنند
با کودکان خانه که مشکل نداشتند
رحمی چرا به گریه ی آنها نمی کنند
مردم به جای بیعت و همیاری امام
غربت نصیب رهبر تنها نمی کنند
در پیش چشم غیرت مردانه ی کسی
حمله به دست و بازوی زنها نمی کنند
زن را به قصد کشت به کوچه نمی زنند
جمعی اگر زدند تماشا نمی کنند
کاری اگر به دست تماشاگران نبود
دیگر گره ز کار عدو وا نمی کنند
حتی اگر سفارش پیغمبری نبود
اینگونه با ولای علی تا نمی کنند
دردا که درد دین به دل اهل خدعه نیست
حیله گران ز توطئه پروا نمی کنند
محمود ژولیده
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند
« مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند»
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند
حضرت جبریل یک جلوه است ، ذاتا وحی را....
....فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می کند
فرشیان... نه عرشیان هم رو به او می ایستند
در میان خانه اش وقتی عبادت می کند
مرتضی بر فاطمه یا فاطمه برمرتضی !!!
کیست که بر دیگری دارد امامت می کند؟!
هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شان همتایش حکایت می کند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی می ایستد ، زهرا قیامت می کند
***
رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشته ای از چادرش ؟!....آری... شفاعت می کند
علی اکبر لطیفیان