ذیقعده ماه فیض خداوند اکبر است
میلاد پارة تن موسی ابن جعفر است
میلاد دخت هفت امام بزرگوار
یا لیلة ولادت زهرای دیگر است
از ثامن الحجج بستانید رو نما
کورا نظاره بر گل رخسار خواهر است
آیینة تمام نمای رضاست این
معصومه یا که زینب صدیقه منظر است
آن فاطمه بتول رسول خدا بود
این فاطمه بتول بتول مطهر است
گر بنگرد ذبیح به اوج جلال او
گوید هزار مرتبه این فوق هاجر است
مکتب نرفته عالمة علم اهل بیت
شوهر نکرده بر همة خلق مادر است
برتر ز آفتاب و نکوتر ز قرص ماه
ذیقعده را ز بیت ولایت دو اختر است
آن روز اول مه و این روز یازده
آن خواهر خجسته و اینش برادر است
این است کوثری که قم از فیض اوست پر
آخر مگر نه دختر ساقی کوثر است
این است فاطمه که ثواب زیارتش
در اصل با زیارت زهرا برابر است
یک دختر، این همه عظمت، این همه جلال
الحق که جای گفتن الله اکبر است
بر آن پدر درود که این است دخترش
بر مادری سلام که معصومه پرور است
جز عمه اش که زینب کبراست در جلال
از دختران فاطمه در هر زمان سر است
قم چون مدینه تربت او مسجد الرسول
زهرای آن سلالة زهرای اطهر است
حورا کنیز خادمه اش گرچه انسیه است
غلمان تراب مقدم او گرچه دختر است
فیضش ز شهر قم به زمین و زمان رسد
فیضیه در محیط کمالش شناور است
تنها نه خاکیان به حریمش نهاده رو
یک آسمان ملائکه مسکین این در است
گو پادشاه ملک جهان باش یا گدا
آن را که نیست خاک درش خاک بر سر است
ریزند عرشیان به زمین دسته دسته گل
گلدسته هاش تا که به قم سایه گستر است
نعلین خود چو موسی عمران ز پا در آر
کاینجا مزار دختر موسی ابن جعفر است
وقتی نسیم می کند از شهر قم عبور
از عطر آن روان مسیحا معطر است
چون باب خویش بر همه باب الحوائج است
چون مادرش شفیعة فردای محشر است
بی مهر او که مهر تمامی عترت است
طاعات جن و انس و ملک نخل بی بر است
اقرار می کنم که به پایش نمی رسد
با آنکه سر به سر سخنم عقد گوهر است
ما را به شهر قم چه نیازی است بر بهشت
قم بیت یازده خلف پاک حیدر است
خواهی جلال زائر قم را بیا ببین
در هر قدم هزار بهشت مکرر است
"میثم" خدا کند که شود مدفن تو قم
همسایگی فاطمه از خلد بهتر است

********************

یا رب اين خلد برين يا جنه الماواستى

يا همايون بارگاه بضعه موساستى

اين مهين بانو كه در برج شرافت اخترى است

نسل پاك و زاده انسيه الحوراستى

فاطمه اخت الرضا, سلطان دين, روحى فداه

خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستى

ملجا اهل زمان و شافع يوم المعاد

خواهر سلطان دين و ثانى زهراستى

مرقد نورانيش گويا رياض جنت است

تربت پاكش ز مشك و عنبر ساراستى

گو بيايد تا به بيند اين همايون بارگاه

آنكه بر وجود جنت دنياستى

حضرت ناطق بحق صادق چنين فرموده است

درجزاى زائر او جنت الماواستى

اى مهين بانوى كاخ عصمت, اى مايه وجود

اى كه خاك درگهت رشك دم عيساستى

حق ام و اب اگر مانع نبودى گفتمى

هم زخيل خادمانت آدم و حواستى

طالب دنيا به قم چون طير اندر مجلس است

ظالم اندردشت قم چون ملح در درياستى

هر كه از روى خلوص آرد به درگاه تو روى

خوشدل از دنيا وفارغ ازغم عقباستى

عقل در احصاء قدرش قاصر است و پا به گل

گرچه چون لقمان دهر وبوعلى سيناستى

خطه قم شد زيمن مقدمش رشك جنان

در صفا دارالخلودو ازشرف غبراستى

چون بديدى اين بنا را عقل گفتى كاسمان

صورتى در زير دارد آنچه دربالاستى

سيد محمد رضا خادم

*******************

ولاى حضرت معصومه راحت جانست

به چشم مردم آگاه روح ايمانست

كسى به دعوى ايمان خود بود صادق

كه پيرو نبى و تابع امامان است

چو اهل بيت نبى گوهران بى مثلند

بهايشان ز شرف فوق درك انسانست

به هر گلى كه ز باغ رسالت است و على

هر آنكه دل ندهدجوار نزد يزدانست

چه جاى آن كه نباشد محب معصومه

كه او به چرخ ولا اختر درخشانست

به خاك پاى تو اى بنت موسى جعفر

كه توتياى ضيابخش اهل عرفانست

اگر چبيبه حق خوانمت از آن باشد

كه بر مقام تو عارف خداى سبحانست

 

********************

ای کــه از نســــل اهل بـالایی

ای کــه در اوج حجب پیـدایی

زینـــب حــضـرت رضایی تو

هــمـــه افــتــــخـار بــابــایـــی

دخت مـــوسایی و ولی مــریم

چون رقــیه شــبــیه زهـرایـی

باب مشــکل گشــای امروزی

شــافــــع مهــربان فــردایــــی

مثل اجــداد و نـسـلــتان بـانـــو

آبـــــرویـی بــرای دنـــیــایـــی

سرشــکسته به محـضــرت آید

هــرکـــه دارد مـــدال آقــایـــی

بـــی نگـاهـــت نمـی شــوم آدم

بار کــج کــی رسـیده بر جایی

کاسه ام را همــیشــه پـرکردی

قــبــل آنـکـــه کنــم تمـــنایــــی

مــــن بـــدون قـم و خـراسـانت

می رسیـــدم بــه مرز رسوایی

گـــلــه از هـجــر کربــلا دارم

بـا دل مــن تــو راه مــی آیـی؟

محمد حسین رحیمیان

 

 

***********************************

 

اي غبار آستانت، آبروي اهل قم

اي غبار آستانت، آبروي اهل قم

داده زينت خاک زوارت بـه روي اهل قم

وصف تو محفل به محفل، گفتگوي اهل قم

روز و شب چشم عناياتت به سوي اهل قم

آفتاب و ماه، تا در چـرخِ گيتي‌ پرور است

سايه ي‌ گلدسته‌هايت بر سرِ اين‌کشور است

*****

دخت موسايي و صد موسي مقيمِ طور توست

وسعت ملک خــدا، غـرق شعـاع نور توست

عصمت و تقوي و پاکي و شرف، منشور توست

قم اگر گرديده مشهور جهان، مشهور توست

نه فقط «موسي‌بن‌جعفر» را سرورِ سينه‌اي

چـارده معصـوم را سـر تـا قدم آيينه‌ اي

*****

نخل موسـاي ولايت، بـر نـدارد مثل تو

بعـد زينب فاطمـه، کوثـر ندارد مثل تو

هفتمين بحر شرف، گوهر ندارد مثل تو

حجت هشتم، رضا، خواهر ندارد مثل تو

چارده خورشيدِ خورشيد آفرين را کوکبي

بر سـر دست پدر، هم فاطمه، هم زينبي

*****

اي به جان و پيکر پاکت، سلام فاطمه

بضعـه ي پيغمبـر اکـرم، تمــام فاطمه

از دهـانت ريختــه دُرِّ کـلامِ فاطمه

بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه

گفتگويت ياد از «امّ ابيهـا» مي‌کند

تا رضا روي تو بيند، ياد زهرا مي‌کند

*****

خاک قم بالد که دارد نقشِ جاي پاي تو

وحيِ مُنزَل جوشد از گفتارِ روح افزاي تو

مي‌بـرد دل از امـامـان هُـدا، سيماي تو

تـا صـف محشـر ســلام‌ ا... بـر آباي تو

گـر جهان بـار دگـر «موسي‌ بن‌ جعفر» آورد

مي‌توان چون حضرت معصومه، دختر آورد

*****

روي تو روي بهشت و خوي تو خوي بهشت

ني عجب کز سينه‌ ات بوي پـدر، بوي بهشت

قم شـده بـا مقـدم نـورانيَت، کوي بهشت

محو شد از ذهن اهل قم، هياهوي بهشت

تا به سـوي قم تو را طيّ سفر، آغاز شد

يک در جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد

*****

شعلـه ي داغ پـدر بـر سينـه مي‌ زد آذرت

بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت

حيف در سنّ جوانـي مثل زهرا مادرت

بعد هفده روز پر زد مرغ روح از پيکرت

کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد

با دل زار رضـا آن حجت هشتم، چه کرد

*****

اهل قم کز مکتبت علم حـديث آموختند

پاي تا سر در عزايت چون شرار افروختند

ديده بر تابوت تو از چار جانب دوختند

روز تشييعت به ياد دفن زهرا سوختند

پيکر پـاک تـو را روز از زميـن برداشتند

جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند

*****

تربت پـاک تـو را مـادر زيـارت مي‌ کند

هم رسول ‌ا...، هم حيدر زيـارت مي‌ کند

هم رضا، هم موسي‌ جعفر زيارت مي ‌کند

هر امـام و هـر پيـام‌ آور زيـارت مي ‌کند

بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبرياست

تا خدا دارد خدايي کعبه ي دل ‌هاي ماست

*****

اي مـزارت کعبـه ي دل، تربتت، بيـت‌ الحرام

تا تو را، يا فاطمه!، در شهـر قم باشد مقام

از خراسان مي‌دهد هر صبح، خورشيدت سلام

گويـي از قبـر رضـا، بـر اهـل قم آيد پيام:

هر که چون «ميثم» به خاک اين حرم صورت نهشت

روز محشـر مي‌شـود واجـب براي او بهشت

*****

سلام خواهر قرآن، سلام دختر دين

سلام مادر عصمت، سلاله ي «ياسين»

سلام دختر«طاها» و نور و طور سلام

سلام اي گهرِ هفت بحـر نور، سلام

تو وارث شرف و احتـرام فـاطمه‌اي

تو دختِ موسيِ کاظم تمام فاطمه‌اي

عجيب نيست که بابا به تو سلام کند

وَ يـا امـام رضـا در بـرت قيـام کند

تو پـاره‌اي ز تـن پاک احمدي، بانو

تـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدي، بـانو

حريـم تـو حـرمِ يازده امام هُداست

مزار گمشده ي فاطمه در آن پيداست

تو شو نکـرده بـراي تمام خلق، امي

تو زينبِ دگرِ فاطمه، به شهر قمي

به حُرمت حَرَمت انبيـا قيـام کنند

زيــارتِ حــرمِ يــازده امـام کنند

تـو چـون امـام رضـا دُرّ هفـت دريايي

بـه چشم آل محمــد هميشـه زهــرايي

سزد که اهل سماوات، خاک پات شوند

خوش آمدي به قم اي اهل قم، فدات شوند

خوش آمدي بـه ديار قـم عمـه سادات

قـدم قدم به قدومت ز اهل، قم صلوات

به اين مقام و به اين شوکت و به اين اجلال

سـزد امـام رضــا آيـدت بـه استقبـال

عجـب نبــود اگــر بــود از ره تجليـل

ز مـامِ ناقــه ي تــو روي دوشِ جبـرائيل

عجب نبـود کــه آن روز از فـراز فلک

به خـاک‌بوسي ات آيند، فـوج فـوجِ ملک

عجب نبـود کـه گوينـد اهل قم، يکسر

که گشته حضرت صــدّيقه وارد محشر

عجب نه اهـل قـم ار افتخـار مي‌کردند

به جـاي شـاخه ي گل، سر نثار مي‌کردند

زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو

ز روي بـام فشاندنـد گـل به محمل تو

ز نـاقـه‌ات همگـي احتـرام مـي‌کردند

نهـاده دست به سينه، سلام مي‌کردند

به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد

جنـايت و ستـم شــام را تـلافي کرد

به محفلِ تو فشاندند اشک، جاي گلاب

زدند ناله که زينب کجا و بـزم شراب؟

به هـر قـدم صلـواتت نثـار مي ‌کردند

تو را به خانه ي «موسي‌ بن‌ خزرج» آوردند

به بند ناقه ي تو، دسته دسته چنگ زدند

ولي به محمل زينب ز بام، سنگ زدند

قسم به عـزّت تو، اي به مقدمِ تو درود

که جاي عمـه ي سـادات در خرابه نبود

به سوي عمه ي تو شاميان چو رو کردند

به جاي گل، سرِ ني، هيجده سر آوردند

به اجر اين‌همه ارضِ ادب، کرامت کن

به روز حشر، تو از اهل قم، شفاعت کن

***********************
آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت

آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت

چشمان ابر روي زمين را گرفته بود

هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت

دست ملک قصیده ای از نور می نوشت

واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت

باز عطر سيب و بوي بهار و شميم ياس

بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت

اين بار حق به دامن موسي عطا نمود

آن كوثري كه بال ملك گاهواره داشت

اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است

اين دختر يگانه موسي بن جعفر است

مثل بهار بود هواي رسيدنت

باران چكيد از رد پاي رسيدنت

در پشت درب خانه تان جمع ميشوند

خيل فرشتگان كه براي رسيدنت_

-آماده اند از طرف ذات كردگار

خود را فدا كنند فداي رسيدنت

خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است

آغوش نجمه بود سراي رسيدنت

قلب برادرت ز تب شوق آب شد

در التهاب ثانيه هاي رسيدنت

در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن

گلخنده امام رضا را نگاه کن

از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي

بانو ، شما مليكة ايران ما شدي

از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد

تا كوثر دوباره قرآن ما شدي

منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت

وقتي كه آمدي تو و مهمان ما شدي

با هر قدم به سينه ما جا گرفته اي

يعني تو صاحب دل ما جان ما شدي

باني خير و بركت اين خطه گشته اي

وقتي نسيم سبز بيابان ما شدي

يعني فقط نه جزء محبان حيدريم

«از شيعيان كشور موسي بن جعفريم»

وقتي تويي كه آينه ذات كوثري

زيبد به خادمان حريمت پيمبري

عصمت به پاي عصمت تو سجده مي كند

معصومه اي و عصمت كبراي ديگري

اي زينبي كه عالمه بي معلمي

زين رو كني به شهر خودت علم پروري

ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنيم

تو بازهم از آنچه كه گفتيم برتري

بي تو كميت محشريان لنگ مي شود

يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري

زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای

زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای

خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما

یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما

مست اجابتند دعاها کنارتان

ما حاجت نداده ندیدیم با شما

وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند

جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما

در قاب عکس خالی آن قبر گمشده

تصویری از بهشت کشیدیم با شما

پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم

یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما

امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام

در محضر تو زائر شهر مدينه ام

محمد بیابانی

****************************

ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک
ای همه روح مطهّر عید میلادت مبارک
ای رخت مرآت مادر عید میلادت مبارک
ای گل باغ پیمبر عید میلادت مبارک
ای قم از خاکت معطّر عید میلادت مبارک
دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

ای سلام چارده معصوم بر جان و تن تو
نام تو معصومه و عصمت گلی از دامن تو
بضعۀ موسایی و قم گشته طور اَیمن تو
پا به چشم قم نهادی قلب قم شد گلشن تو
یافت این خاک از تو زیور عید میلادت مبارک
دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

نور از هر سو به ایوان طلایت سجده آرد
حور بر خاک قدوم زائرت صورت گذارد
جود با کلِّ وجودش هر چه دارد از تو دارد
دانش از گلدسته‌هایت بر سر فیضیّه بارد
علم را صحن تو سنگر عید میلادت مبارک
دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

دخت و اخت و عمۀ‌ سه حجت داور تویی تو
پارۀ تن بر رسول و احمد و حیدر تویی تو
فلک استقلال ملک شیعه را لنگر تویی تو
گر در جنّت ز قم وا می‌شود، آن در تویی تو
بضعۀ یاسین و کوثر عید میلادت مبارک
دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

قبه‌ات را اقتدار قبۀ الخضراست، آری
تربت تو تربت گمگشتۀ زهراست، آری
زائر تو زائر صدیقۀ کبراست، آری
صورتت را صورت انسیۀ الحوراست، آری
نخل «میثم» از تو پر بر عید میلادت مبارک
دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

***********************