هر دختری که ام امامت نمی شود
من گرفتار حسینم
من گرفتار حسینم چه بود بهتر از این
زار و بیمار حسینم چه بود بهتر از این
می سزد فخر به عالم بکنم زین همه حسن
که عزادار حسینم چه بود بهتر از این
داد بر سائل خود قبل سؤال حاجت او
مست رفتار حسینم چه بود بهتر از این
در سیاهی عزا مات تجلیّاتم
غرق انوار حسینم چه بود بهتر از این
عالمی را ز غمش در هیجان می بینم
محو اسرار حسینم چه بود بهتر از این
دید بر منبر نیزه سر او خواهر او
گفت بیمار حسینم چه بود بهتر از این
&&&&&&&&&&&&&
وقتی قدم به خاک زدی خاک جان گرفت
آئینه ای ز نور تو هفت آسمان گرفت
چشمت که باز شد به خدا جز خدا ندید
هفت آسمان ز نور تو رنگین کمان گرفت
گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد
عطر بهشت از تو تمام جهان گرفت
کعبه ز یمن آمدنت غرق شور شد
بطحا ز شوق، رونق باغ جنان گرفت
یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار
او را ز حق خدیجه کنون ارمغان گرفت
بانوی بانوان بهشتی تو و ز تو
مریم نشان خدمت این آستان گرفت
حّوا به پاس دیدن رخسارت از بهشت
در دست خویش دسته گل ارغوان گرفت
جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو
بر بام بوستان نبّوت مکان گرفت
فضه ز فیض خدمت این آستان نور
از ابر رحمت تو به سر سایبان گرفت
با دیدن جلال تو هرگز عجیب نیست
انگست حیرتی که فلک بر دهان گرفت
قرآن کتاب نور خدا در مدیح توست
باید تو را ز مصحف قرآن نشان گرفت
از سیر زندگانی غرق شکوه تو
درس وفا و عشق و فضیلت توان گرفت
ای آفتاب عصمت کبرای حق، دلم
در سایۀ محبت تو آشیان گرفت
چون خط نور می گذرد از پُل صراط
هر کس که از ولای تو خط امان گرفت
هر دل که شمع محفل زهرا و آل شد
پروانۀ بهشت از این خاندان گرفت
دیگر چه می توان به مدیحت نوشت و گفت
وقتی قلم ز دست فتاد و زبان گرفت
امشب شبی خوش است «وفائی» که می توان
حاجت ز آستان امام زمان گرفت