شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خد ا رحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا می سو زد ؟

نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند

همه ی شهر به این سمت سرا ز یر شدند

وسط کوچه چه دعواست خدا رحم کند

هیز م آو رده اند که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خد ا رحم کند

همه ی جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنۣهاست خد ا رحم کند

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیدا ست خد ا رحم کند

مادر افتاد و پسر رفت ز دست ، درد این است

چشم زینب به تماشاست خد ا رحم کند

مو پرۣ یشان کند و دست به نفر ین ببرد

در زمین زلزله بر پاست خدا رحم کند

ماجرا کاش همان ر و ز به آخر می شد

تازه آغاز بلا هاست خدا رحم کند

غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت

روضه ام ابیهاست خدا رحم کند...