دادی دو دست و دست دو عالم بسوی توست
 
ساقی تویی و بادهٔ ما از سبوی توست
 
ای ماه هاشمی لقب و‌پور بو تراب
 
داروی درد ما به خدا خاک کوی توست
 
ای یادگار و‌زادهٔ مشکل گشا علی (ع) 
 
هر دل شکسته در طلب و جست‌و‌جوی توست
 
باب الحوائج همهٔ خلق عالمی
 
در جمع عاشقان همه جا گفتگوی توست
 
از من مپوش چهره که من دل شکسته‌ام
 
خود آگهی که چشم امیدم به سوی توست
 
کردی وفا و تشنه برون گشتی از فرات
 
ای آنکه عرض آب بقا از آبروی توست
 
آمد حسین بر سر تو دید پیکرت
 
در خاک و خون فتاده از جور عدوی توست
 
آثار انکسار عیان شدبه چهره‌اش
 
وقتی که دید غرقه به خون روی وموی توست
 
گفتا ز جای خیز تو‌ای یار و یاورم
 
بنگر خمیده پشت من از هجر، روی توست