شكر خدا كه امشب ، وا شد گره ز كارم

تا وصل روی زهرا ، جز یك نفس ندارم

گویا اجل به درد ، من آشنا تو بودی

مشكل گشای كار ، مشكل گشا تو بودی

در موج خون بخندم ، تا لحظه های آخر

پر شد مشام جانم ، از بوی یاس پرپر

شكر خدا رسیدم، آخر به آرزویم

هنگام جان سپردن ، یا فاطمه بگویم

أمن یجیبِ زینب ، آتش زده به جانم

خواهم كه خیزم از جا ، اما نمیتوانم

زینب كنار بستر ، دست دعا بگیرد

ترسم كه دخترم در ، حال دعا بمیرد

ای كوفه طعنه های پیر و جوان مرا كشت

از زخم سر چه گویم ؟ زخم زبان مرا كشت

ای دیده های گریان ، رفتم خدا نگه دار

ای سفره های بی نان ، رفتم خدا نگه دار

ای كوفه میروم من ، با اشك و آه و ناله

جان شما و جان ، آن دختر سه ساله

بر اشك دیدگانش ، ای كوفیان نخندید

آن دست كوچكش را ، با ریسمان نبندید

بیمارم و طبیبم ،  باشد نگاه زهرا

چشمان نیمه بازم باشد به راه زهرا

تنها و بی نشانم ، بر لب رسیده جانم

كو لاله ی خزانم ، كو سرو قد كمانم