یا صاحب الزمان عج ادرکنی
دردم مداوا مي کني مثل هميشه
عقده ز دل وا مي کني مثل هميشه
دروازه ي لطف و کرم را مي گشايي
وقتي که لب وا مي کني مثل هميشه
پرونده ي اعمال ما گرچه سياه است
مي دانم امضا مي کني مثل هميشه
دل مرده ام اما تو با يک گوشه چشمي
کار مسيحا مي کني مثل هميشه
تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبي
با ما مدارا مي کني مثل هميشه
شبهاي جمعه کربلا همراه مادر
تو روضه برپا مي کني مثل هميشه
سيد مجتبي شجاع
********************************
عشق به جز کوي تو جايي نداشت
جز به ولاي تو رجايي نداشت
بي نفس پاک تو هرگز نسيم
رايحه ي عقده گشايي نداشت
تا به خيال تو نيفتاده بود
در سر خود لاله هوايي نداشت
اي شب يلداي غمت دير پاي
صبح وصال تو وفايي نداشت
هجر تو آتش به دل حجر زد
مروه بدون تو صفايي نداشت
چشم به باغ کرمت دوخته
هر که چو من برگ نوايي نداشت
کاش که آيينه رخسار تو
گرد غم کرب و بلايي نداشت
شفق
*********************
بخوان دعاي فرج رادعا اثردارد
دعاکبوترعشق است بال وپردارد
بخوان دعاي فرج را و عافيت بطلب
که روزگاربسي فتنه زيرسردارد
بخوان دعاي فرج را که باشکسته دلان
نسيم لطف خدا انس بيشتر دارد
بخوان دعاي فرج راونااميد مباش
بهشت پاک اجابت هزاردردارد
بخوان دعاي فرج را که صبح نزديک است
خداي را شب يلداي غم سحردارد
بخوان دعاي فرج را به شوق روزوصال
مسافردل ما نيت سفر دارد
بخوان دعاي فرج رازپشت پرده ي اشک
که يارگوشه ي چشمي به چشم تردارد
بخوان دعاي فرج را که يوسف زهرا
زپشت پرده ي غيبت به مانظردارد
بخوان دعاي فرج راکه دست مهرخدا
حجاب غيبت ازآ ن روي ماه بردارد
محمدجوادغفورزاده _شفق
*******************
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
لطیفیان
**********************************
با آنکه روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپو شانم از شما
میترسم از رسیدن آن جمعه ای که من
جای سلام روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر کنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خورده ام حلال کن
محض رضای ذائقه میخوانم از شما
وحید قاسمی
*****************************
باکدام آبرويي روزشمارش باشيم
عصرهامنتظرصبح بهارش باشيم
سالها منتظرسيصدواندي مرداست
آنقدرمردنبوديم که يارش باشيم
گيرم امروزبه مااذن ملاقاتي داد
مرکبي نيست که راهي ديارش باشيم
سالها درپي کاردل ما افتاد
يادمان رفت ولي درپي کارش باشيم
ماچراخوبترين هابه فداي قدمش
حيف اونيست که ماميثم دارش باشيم
اگرآمدخبررفتن مارابدهيد
به گمانم که بنا نيست کنارش باشيم
لطیفیان
************************************
شنيدم صدات قشنگه يابن الزهرا يابن الزهرا
دل من برا تو تنگه يابن الزهرا يابن الزهرا
تو که فرياد رس مائي به دو عالم کس مايي
تو گل نرگس مايي يابن الزهرا يابن الزهرا
واسه تو کاري نداره که بدون استخاره
به منم کني نظاره يابن الزهرا يابن الزهرا
با نگاه پر ز دردم دنبال خيمه ات مي گردم
تا يه روز دور ت بگردم يابن الزهرا يابن الزهرا
بيا و دردم دوا کن يه روزم من و صدا کن
زائرم به کربلا کن يابن الزهرا يابن الزهرا
مادرت چشم انتظاره مدينه بي ذوالفقاره
کربلا طاقت نداره يابن الزهرا يابن الزهرا
ژولیده
**************************
گفتم که بي قرارتوباشم ولي نشد
تنهادرانتظارتوباشم ولي نشد
گفتم ميان جزر ومد اشک وآه شب
درگردش مدارتوباشم ولي نشد
گفتم که تا اجل نرسيده ست لحظه اي
درخيمه ات کنارتوباشم ولي نشد
گفتم که خاک پاي تورا تاج سرکنم
چون خاک رهگذارتوباشم ولي نشد
گفتم به قدرآه دل دلشکستگان
درعهدو روزگارتوباشم ولي نشد
گفتم دعا کنم که بيايي ببينمت
مانند مهز يارتوباشم ولي نشد
گفتم شميم ماه محرم که ميرسد
در روضه بي قرارتوباشم ولي نشد
سيدمجتبي شجاع
**************************
فقط کلام تو چون آيه قاب خواهد شد
دعا اگر تو کني مستجاب خواهد شد
کوير اگر تو بخندي شکوفه خواهد داد
و بي نگاه تو دريا سراب خواهد شد
حديث اينکه به يک گل بهار مي آيد
خزان اگر تو بخندي مُجاب خواهدشد
کسي که بي خبر از رمز آبي درياست
از آستانه ی چشمت جواب خواهد شد
بگو به عقربه دل گرفته خورشيد
که چند روز دگر آفتاب خواهدشد
غلامرضا شکوهي
******************************
کاش بر خيمه ي سبزت گذرم مي افتاد
کاش بر صورت ماهت نظرم مي افتاد
کاش از چشم تر تو دو سه قطره باران
پسر فاطمه بر چشم ترم مي افتاد
کاش در لحظه ي تاريک گناهان آقا
مرده بودم به خدا بال و پرم مي افتاد
کاش از سوي تو اي صاحب ما يک قرعه
گريه و ناله به وقت سحرم مي افتاد
کاش آن روز که در کرب و بلا مي باشي
لحظه اي هم گذر من به حرم مي افتاد
کاش هر جمعه که مي شد فقط از عشق خودت
فکر دنبال تو گشتن به سرم مي افتاد
حسن نعيمي
********************************
اين ديده ها که تشنه ي خواب و خيال توست
در آرزوي ديدن روز وصال توست
وقتي که سال مي رود و تازه مي شود
با خويش گفته ام دگر امسال سال توست
با ذوالفقار حيدري خود ظهور کن
دنيا در انتظار شکوه و جلال توست
لطفي به حق من کن و در زير پاي خود
خون مرا بريز که خونم حلال توست
مي خواستم که هستي خود را فدا کنم
هر چند که تمامي هستيم مال توست
اين اشکهاي جاري در محفل عزا
سر منشاش ز چشمه ي اشک زلال توست
محمد علي بياباني
************************************
کاش دلي اهل ولا داشتيم
با دل خود سعي و صفا داشتيم
کاش که ما در سفر عاشقي
گفته بي رنگ و ريا داشتيم
از قفس غصه رها مي شديم
گر که توکل به خدا داشتيم
کاش که در روضه جانسوز عشق
سوز دل و حال بکاء داشتيم
کاش که در راه امام زمان
همچو اباالفضل وفا داشتيم
کاش به عشق پسر فاطمه
صبح و مساء ترک خطا داشتيم
حيف اجل آمد و فرصت نداد!
آرزوي کرب و بلا داشتيم
*************************************************************************
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم
همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن
ازا ین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم
شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم
تمام عمر،خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم
شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیدۀ خونبار می ترسم
به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار می ترسم
دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من از نفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم
هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم
دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم
جهان را قطرۀ اشک غریبی می کند ویران
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
**************************************************
همدم وقراردلها يه روزي مياد دوباره
اون نگارعالم آرا يه روزي مياددوباره
غروبادلم بهونه مي گيره ولي مي دونه
آقامون مهدي زهرا يه روزي مياددوباره
مونس ومحرم رازه آقامون غريب نوازه
آخرش تنها ي تنها يه روزي مياددباره
نه محبت ونه مهري بين آدما نموده مهربون مهربونا يه روزي مياددوباره
براي مرهم زخم دل غمديده ي زينب
اميد زينب کبري يه روزي مياد دوباره
زينبي که داره ناله برا دخترسه ساله
مي گه غم مخور که بابا يه روزي مياددوباره
سيدقاسم سعيدي
**************************************
درشب هجرتو جز زاري نمي آيدزمن
همچوشمعي جزگوهرباري نمي آيدزمن
همچوابري دربهاران پرزبارانم ببين
غيراشک وگريه وزاري نمي آيدزمن
ازنسيم هجرمي لرزم چوشمعي بي قرار
بي قرارم خويشتن داري نمي آيدزمن
تومگرآرامشي برقلب بيمارم دهي
ورنه باورکن پرستاري نمي آيدزمن
اين گرفتارگنه راخود مگرياري کني
ورنه رفع اين گرفتاري نمي آيدزمن
يوسف زهرايي وتنها خريدارت خداست
من تهي دستم خريداري نمي آيدزمن
سيدهاشم وفايي
***********************************************************************
تقصیرماست غیبت طولانی شما
بغض گلوگرفته ی پنهانی شما
برشورزارمعصیتم گریه می کنی
جانم فدای دیده ی بارانی شما
پرونده ام برای شمادردسرشده
وضع بدم دلیل پریشانی شما
ایران ما اگرچه بسی شاه دیده است
چشم امید بسته به سطانی شما
صدهاهزارنوح وسلیمان نشسته اند
درانتظارمسند دربانی شما
نشنیده یادروضه ی گود
دل می بردتلاوت قرآنی شما
وحید قاسمی
*****************************************
شنيدم غريبي و بي کس و تنها آقاجون
شنيدم از بي کسي مي ري تو صحرا آقا جون
شنيدم ميون ما مونس و غمخوار نداري
شنيدم غصه داري قدر يه دنيا آقا جون
شنيدم وقتي بياي غصه تو دل جا نداره
بي غم و غصه مي شه تموم دلها آقا جون
از غم و مصيبت زينب کبري آقا جون
خدا رو بايد قسم به عمه زينبت بدم
تا که زودتر بشه امر فرج امضا آقا جون
به خوبا سر مي زني مگه بدا دل ندارن
يه سري به ما بزن اي خوب خوبا آقا جون
همه آرزوم اينه بيا يي و از سر لطف
به رو چشمام بذاري يه لحظه اي پا آقا جون
سيد مجتبي شجاع
**************************************************
اين ديده ها که تشنه ي خواب و خيال توست
در آرزوي ديدن روز وصال توست
وقتي که سال مي رود و تازه مي شود
با خويش گفته ام دگر امسال سال توست
با ذوالفقار حيدري خود ظهور کن
دنيا در انتظار شکوه و جلال توست
لطفي به حق من کن و در زير پاي خود
خون مرا بريز که خونم حلال توست
مي خواستم که هستي خود را فدا کنم
هر چند که تمامي هستيم مال توست
اين اشکهاي جاري در محفل عزا
سر منشاش ز چشمه ي اشک زلال توست
محمد علي بياباني
********************************
اگر چه توطبیبی و دوا درست میکنی
گهی برای خیر ما بلا درست میکنی
گرچه من خجل شدم اگر چه سنگ دل شدم
تو از همین سنگ هم طلا درست میکنی
من از گناه خسته ام از اشتباه خسته ام
بجان مادرت بگو مرا درست میکنی؟
گدای آستانه ات شدن به دست ما نبود
تو با کریمی خودت گدا درست میکنی
کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند
تویی که از غریبه آشنا درست میکنی
تویک غروب میرسی وگنبد بقیع را
شبیه گنبد امام رضا درست میکنی
لطیفیان
*********************************
باید سلام كرد به تسبیح و یاد او
بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او
بر او درود و خیر كثیر وجود او
بر حالت قیام و ركوع و سجود او
مضمون بكر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی
ای یك اشارهی لب تو «سابغ النعم»
یك زمزمه دل شب تو «دافع النقم»
چشمان ما غبار گرفت و نیامدی
دامان انتظار گرفت و نیامدی
كی میشود كه پنجرهی پلك وا كنی؟
وجه خدای! عطف توجه به ما كنی
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناك
خواندم «متی ترینا»، گفتم «متی نراك»
یا ایها العزیز»! ببین خستهحالیام
چشمان پرستاره و دستان خالیام
ماییم آن «خسی كه به میقات» آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
شام فراق، سورهی واللیل خواندهایم
یوسف ندیده «اوف لنا الكیل» خواندهایم
یا ایها العزیز! به زیباییات قسم
بر حسن دلفریب و فریباییات قسم
دلها ز نكهت سخنت زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت زنده میشود
صبح وصال تو شب غم را سحر كند
آفاق را نگاه تو زیر و زبر كند
موسی تویی، مسیح تویی، مكه طور توست
شهر مدینه، چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت، دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است
«شفق»
**************************
مي دونم يه شب مياي خاکو چراغون مي کني
شيشه ي عمر شب و مي شکني داغون مي کني
شنيدم وقتي بياي از آسمون گل مي ريزه
کوچه باغها رو پر از بيداي مجنون مي کني
شنيدم وقتي بياي غصه هامون تموم ميشه
قحطي گريه مي ياد خنده رو ارزون مي کني
آسمون به احترامت پا مي شه به اون نشون
که تو سفره ي زمين خورشيد و مهمون مي کني
دلامون خيلي گرفته س ، شبامون خيلي سياس
مي دونم يه شب مياي خاک و چراغون مي کني
عليرضاقزوه
با کمال تشکر از دوست عزیز و شاعر گرامی
اهل بیت سید مجتبی شجاع