علي (عليه السلام) كنار قبر زهرا (عليها السلام)
علي (عليه السلام) كنار قبر زهرا (عليها السلام)
دوباره شب شد و ظلمت بر آمد كنار قبر زهرا حيدر آمد
سلام اي بانوي پهلو شكسته علي را بين سر قبرت نشسته
به خانه مي روم رويت ببينم بريزم اشك و با زينب نشينم
بخواب آرام اي ماه يگانه نخواهي خورد ديگر تازيانه
بخواب آرام اي پهلو شكسته علي بالاي قبر تو نشسته
بخواب آرام با رخسار نيلي به پيغمبر نشان ده جاي سيلي
بخواب آرام اي نور دو عينم كه من شب ها پرستار حسينم
الهی مادرم زهرا جوانست ...
وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس می کنیم دو عالم گدای ماست
با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست
اینجا به ما حسین حسین وحی می شود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست
سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست
تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست
فرموده اند داخل آتش نمی شویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست...