این که مدفون شده اندر دل خاک
منم آن خسرو شیرینم و پاک
او که در مدرسه از تاریخ گفت
بین که خود در صفحه ی تاریخ خفت
ای که همچون شیر بر بالین من
سالم و سرمست باغی و چمن
لحظه ای بنگر تو احوال مرا
بین که بودم چیستم اکنون کجا
………..
گر تو نیکو بنگری اطراف من
یک نفر از ما نبرده جز کفن
چون تو فکرش را نمی کردم چنین
دفن گردم روزگاری در زمین
عاقبت روزی تو همچون ما شوی
فارغ از هر انجمن اینجا شوی
خوش تر آن باشد که قبل از آن فراغ
توشه بر گیری ز خوبی های باغ
تا که چون آئی در این جمع و چمن
نادم و حیران نباشی جان من
بار الها خود بیامرز این حقیر
هم جمیع فاتحه گویان شیر
متشکرم (وبلاگ خسروانه )